کلمه جو
صفحه اصلی

گرمایل

فرهنگ اسم ها

اسم: گرمایل (پسر) (فارسی) (تلفظ: garmayel) (فارسی: گرمایل) (انگلیسی: garmayel)
معنی: گرمانک، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از دو نفر رهاننده ایرانیان از دست ماران ضحاک

لغت نامه دهخدا

گرمایل. [ گ َ ی ِ ] ( اِخ ) همان گرمائیل است که با کاف تازی نیز آورده اند :
یکی نامش ارمایل پاکدین
دگر نام گرمایل پیش بین.
فردوسی.
رجوع به ارمائیل و ارمایل و گرمائیل شود.

دانشنامه عمومی

گرمایل (کَرمایل)، در شاهنامه نام گران مایه ای پارسا می باشد که صفت پیش بین دارد. او به همراهی ارمایل پاکدین، برای رهانیدن نیمی از جوانانی که قربانی ماران ضحاک می شدند، به خوالیگری (آشپزی) شاه تازی پرداختند و با استفاده از مغز گوسفند، هر شب یکی از دو جوان قربانی را نجات داده و او را پنهان می نمودند. چون شمار این جوانان به دویست نفر می رسید، آنان را همراه چند میش و بره راهی صحرا می نمودند.
پارسی نگاشتهٔ شاهنامه، نگارش: فرانک دوانلو، انتشارات آهنگ قلم، چاپ سوم، ۱۳۸۷ (با تغییرات اندک)
به گزارش شاهنامه، کردان، از نژاد همان جوانانی هستند که با یاری ارمایل و گرمایل از مهلکهٔ ضحاک گریختند.. فردوسی در بیتی از شاهنامه اش، از ارمایل و گرمایل چنین یاد می کند:
هر پگاه هنگامی که نگهبانان دو جوان ایرانی به سلاخ می سپردند تا سلاخی شده مغز آنان خورشت اژدها گردد، ارمایل و گرمیل در خفا یکی را کشته و بجای دومی گوسفند جایگزین می کردند. بدین ترتیب به نجات نسل ایرانی بر آمده و ایثار می نمودند، چون اگر از اسرار و مأموریت شاش ضحاک آگاهی می یافت جانشان در خطر می افتاد. شاهنامه قربانیان هر روز را از نژاد کـُرد بر می شمارد و بدین منوال یکی از شناخته شده ترین قوم ایران کـُردها هستند.


کلمات دیگر: