کلمه جو
صفحه اصلی

برازا

فرهنگ اسم ها

اسم: برازا (دختر) (اوستایی) (تلفظ: barāzā) (فارسی: بَرازا) (انگلیسی: baraza)
معنی: برازنده، سزاوار، لایق، در خور، زیبنده، زیبا

(تلفظ: barāzā) (اوستایی) برازنده ، زیبا ، سزاوار و لایق ، در خور ، زیبنده .


فرهنگ فارسی

از موجدان استعمار فرانسوی ( و . کاستل گاندلفو ۱۸۵۲ - ف. ۱۹٠۵ م . ) وی به صلح بخشی از کنگورا برای فرانسه تصرف کرد و برازاویل را در ساحل استانلی پول بنا کرد.
( صفت ) برازنده زیبا .
از موجدان استعمار فرانسوی تولد در کاستل گاندلفو ۱۸۵۲ م . وفات ۱۹٠۵ م . وی بصلح بخشی از کنگو را برای فرانسه تصرف کرد و برازاویل را در ساحل استانلی پول بنا کرد .

لغت نامه دهخدا

برازا.[ ب َ ] ( نف ) سزاوار و لایق. درخور. ازدر. جدیر. || زیبا. زیبنده. برازنده. ( یادداشت مؤلف ).

برازا. [ برْا / ب ِ ] ( اِخ ) از موجدان استعمار فرانسوی. تولد درکاستل گانْدُلفو 1852 م.، وفات 1905 م. وی بصلح بخشی از کنگو را برای فرانسه تصرف کرد و برازاویل را درساحل استانلی پول بنا کرد. ( از فرهنگ فارسی معین ).

برازا. [ برْا / ب ِ ] (اِخ ) از موجدان استعمار فرانسوی . تولد درکاستل گانْدُلفو 1852 م .، وفات 1905 م . وی بصلح بخشی از کنگو را برای فرانسه تصرف کرد و برازاویل را درساحل استانلی پول بنا کرد. (از فرهنگ فارسی معین ).


برازا.[ ب َ ] (نف ) سزاوار و لایق . درخور. ازدر. جدیر. || زیبا. زیبنده . برازنده . (یادداشت مؤلف ).


فرهنگ عمید

زیبا، برازنده.

گویش مازنی

/beraazaa/ برازنده – شایسته – سزاوار

برازنده – شایسته – سزاوار


واژه نامه بختیاریکا

( بِرازا ) ( ● ) ؛ برازنده؛ لایق


کلمات دیگر: