مترادف نفیس : ارزشمند، پربها، ثمین، قیمتی، گرانبها، گرانقیمت، اعلا، عالی، لوکس، ممتاز، آنتیک، عتیقه
برابر پارسی : گرانبها، گرانمایه، ارزنده، باارزش
precious, exquisite
exquisite, opulent, priceless, prize, treasure
ارزشمند، پربها، ثمین، قیمتی، گرانبها، گرانقیمت
اعلا، عالی، لوکس، ممتاز
آنتیک، عتیقه
۱. ارزشمند، پربها، ثمین، قیمتی، گرانبها، گرانقیمت
۲. اعلا، عالی، لوکس، ممتاز
۳. آنتیک، عتیقه
نفیس . [ ن َ ] (اِخ ) ابن عوض کرمانی ، ملقب به حکیم برهان الدین ، از طبیبان و دانشمندان قرن نهم هجری قمری است . وی به دعوت الغ بیک گورکانی از کرمان به سمرقند رفت و تا پایان عمر الغ بیک در سمرقند در دربار او به عزت زیست و به اشارت او بر کتاب الاسباب و العلامات محمدبن علی سمرقندی شرحی نوشت . (صفر827). پس از مرگ الغ بیک وی به سال 853 هَ . ق . به دیار خود کرمان باز آمد و تا پایان عمر در این شهر بود. دیگر از تصانیف اوست : شرحی بر کتاب موجز القانون ابوالحزم علاء الدین قرشی ، معروف به ابن النفیس که به شرح نفیسی معروف است و نیز کلیات شرح نفیسی و بحارین در طب و رساله ای در سمومات . (از مقدمه ٔ فرهنگ ناظم الاطباء، فرنودسار) (الاعلام زرکلی ج 9 ص 16). رجوع به کشف الظنون ج 1 ص 77 و معجم المطبوعات ص 1864 شود.
(از ریحانة الادب ج 4 ص 225).
مولوی .
نفیس . [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گله زن بخش خمین شهرستان محلات . در 23هزارگزی مشرق خمین ، در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 152 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ خمین تأمین می شود. محصولش غلات و چغندر قند و بنشن و پنبه و انگور است . شغل اهالی زراعت و قالیچه بافی و کرباسبافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
باارزش، گرانمایه، ارزنده