کلمه جو
صفحه اصلی

افسونی

فارسی به انگلیسی

magic, magical

فرهنگ فارسی

افسون زده

لغت نامه دهخدا

افسونی. [ اَ ] ( ص نسبی ) افسون زده. ( بهارعجم ) ( آنندراج ) :
افسونی چشم نیم مستی است
آن نرگس ذوالخمار جادو.
محسن تأثیر ( از بهار عجم ).


کلمات دیگر: