اثر کردن افسانه کارگر شدن افسانه
افسانه رفتن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
افسانه رفتن. [ اَ ن َ / ن ِ رَ ت َ ] ( مص مرکب ) اثر کردن افسانه. گارگر شدن افسانه :
افسانه نرفت در علاجش
افسون نگرفت در مزاجش.
افسانه نرفت در علاجش
افسون نگرفت در مزاجش.
فیضی اکبرآبادی ( از ارمغان آصفی ).
کلمات دیگر: