استوار گام گام سخت
افشرده گام
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
افشرده گام. [ اَ ش ُ دَ / دِ ] ( ص مرکب ) استوارگام.گام سخت. آنکه گامش محکم و استوار باشد :
چنان زورمندند و افشرده گام
که یک تن بود لشکری را تمام.
چنان زورمندند و افشرده گام
که یک تن بود لشکری را تمام.
نظامی.
کلمات دیگر: