پخل
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
کاه درشت، کاه جویاگندم که هنوزکوبیده وخردنشده
( اسم ) پرپهن خرفه فرفخ بقله الحمقائ رجله .
( اسم ) پرپهن خرفه فرفخ بقله الحمقائ رجله .
فرهنگ معین
(پُ ) (اِ. )نک خرفه .
لغت نامه دهخدا
پخل. [ پ ُ ] ( اِ ) پَرپَهن . فَرفَخ. خرفه. بقلةالحمقاء. رجله.
فرهنگ عمید
کاه جو یا گندم که هنوز کوبیده و خرد نشده باشد، ساقه های خشک شدۀ جو یا گندم، کاه درشت.
گویش مازنی
پوست تازه ی درخت
خار و خاشاک
/poKhal/ پوست تازه ی درخت & خار و خاشاک
واژه نامه بختیاریکا
( پُخُل ) تُپُل؛ فربه؛ چاق
( پِخَل ) ته خرمن؛ کاه
( پِخَل ) ته خرمن؛ کاه
پیشنهاد کاربران
پَخَل، ریزه کاه و کُلش و خُرده ریزه های گیاهی
در گویش فارسی جیرفت
در گویش فارسی جیرفت
پُخَل، در گویش شهرستان بهاباد برای جنس نامرغوب و اصطلاحا آشغال بکار می رود.
پخل ؛ با کسره پ ، وفتحه خ : به معنی کاه وکلی که بعد از درو ویا برداشت خرمن وردن گندم وکاه به جا می ماند ومعمولا درشت تر از قطعات کاه است.
پَخَل، در گویش یزدی آشغال و جنس نامرغوب
کلمات دیگر: