کلمه جو
صفحه اصلی

جزور

فرهنگ فارسی

( اسم ) شتر .
پشم بریده یا گوسفند فریز کردنی مونث و مذکر در آن یکسان است .

فرهنگ معین

(جَ ) [ ع . ] (اِ. ) شتر.
(جَ ) [ ع . ] (اِ. ) شتر.

(جَ) [ ع . ] (اِ.) شتر.


لغت نامه دهخدا

جزور. [ ج َ ] ( ع ص ، اِ ) شتر کشتنی ومؤنث و مذکر در آن یکسان است یا خاص ناقه مجزوره است. و لفظ آن مؤنث است هرچند مقصود مذکر باشد. تقول : هذه الجزور. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). شتر کشتنی. ( دهار ). خصوص شتر که مؤنث و مذکر در آن یکسان است و لفظ آن مؤنث است چنانکه گویند: «رعت الجزور». و صغانی گوید: جزور ناقه کشتنی است. ( از اقرب الموارد ). ناقه مجزوره که مؤنث و مذکر در آن یکسان است یا شتر یا یک رأس شتر، نر باشد یا ماده. ( از متن اللغة ). اشتر کشتنی. ( مهذب الاسماء ). ج ، جَزائِر، جُزُر، جُزُرات. ( منتهی الارب ) ( متن اللغة ) ( اقرب الموارد ). || گوسپند کشتنی. جَزَرَة، یکی آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ). || ج ِ جَزرَة. ( از متن اللغة ) ( از منتهی الارب ) ( ازناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || شتری که پنج سال گذاشته و به ششم درآمده است. ( یادداشت مؤلف ).


کلمات دیگر: