کلمه جو
صفحه اصلی

پالاپالی

فرهنگ معین

(حامص . )سروصدا، هیاهو، دادوبیداد.

لغت نامه دهخدا

پالاپالی. ( حامص مرکب ) یا بالابالی. هیاهو. داد وبیداد. داد و فریاد. شور و شغب. جنگ و چلب : پس چون این پسر بیامد از این کنیز [ یعنی اسماعیل از هاجر ] ساره را خشم آمد و رشک زنانش بجنبید و شکیبائی نتوانست کردن جنگ و پرخاش اندر گرفت ، و پالاپالی کردن ، هر زمان با ابراهیم. ( ترجمه طبری بلعمی ). این کلمه را با توجه به رسم الخط قدما میتوان پالاپالی و بالابالی هر دو صورت خواند و رجوع به پالاپال شود.


کلمات دیگر: