کلمه جو
صفحه اصلی

تبذل

فرهنگ فارسی

۱- ( مصدر ) خوشرویی کردن . ۲- در باختن و نگاه نداشتن چیزی را. ۳- ( اسم ) خوشرویی گشاده رویی . جمع : تبذلات .

فرهنگ معین

(تَ بَ ذُّ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) بخشیدن ، اعطا کردن . ۲ - (مص ل . ) خوشرویی کردن . ۳ - (اِمص . ) خوش رویی ، گشاده رویی .

لغت نامه دهخدا

تبذل. [ ت َ ب َذْ ذُ ] ( ع مص ) ناحفاظی. ناخویشتن داری. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). عمل نفس خویشتن کردن. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). درباختن و نگاه نداشتن چیزی. || بادروزه داشتن خود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). لباس کهنه پوشیدن. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). بادروزه داشتن جامه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بادروزه کردن. ( تاج المصادر بیهقی ).

فرهنگ عمید

۱. درباختن و ترک کردن چیزی: چو عمر دادی دنیا بده که خوش نبود / به صد خزینه تبذل به دانگی استقصا (خاقانی: ۷ حاشیه ).
۲. خوش رویی کردن.
۳. گشاده رویی.


کلمات دیگر: