سنگ , هسته , سنگ ميوه , سنگي , سنگ قيمتي , سنگسار کردن , هسته دراوردن از , تحجيرکردن
حجاره
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع حجر سنگها .
نام شهری باندلس
نام شهری باندلس
فرهنگ معین
(حِ رِ ) [ ع . حجارة ] ( اِ. ) جِحجر ، سنگ ها.
لغت نامه دهخدا
حجارة. [ ح ِ رَ ] (اِخ ) الحجارة. وادی الحجارة. نام شهری است به اندلس . رجوع به وادی الحجارة و معجم البلدان شود.
حجارة. [ ح ِ رَ ] (ع اِ) ج ِ حَجَر. (معجم البلدان ) (ترجمان القرآن ). و آن برخلاف قیاس است . و در دستور اللغة ادیب نطنزی آمده است که حجارة جمع حجرة است . حجاره . سنگها :
شراب او سراب وجامش اودیه
و نقل او حجاره و حصای او.
|| سنگ کبریت . || قبه ٔ آب (دهار).
شراب او سراب وجامش اودیه
و نقل او حجاره و حصای او.
منوچهری .
|| سنگ کبریت . || قبه ٔ آب (دهار).
( حجارة ) حجارة. [ ح ِ رَ ] ( ع اِ ) ج ِ حَجَر. ( معجم البلدان ) ( ترجمان القرآن ). و آن برخلاف قیاس است. و در دستور اللغة ادیب نطنزی آمده است که حجارة جمع حجرة است. حجاره. سنگها :
شراب او سراب وجامش اودیه
و نقل او حجاره و حصای او.
حجارة. [ ح ِ رَ ] ( اِخ ) الحجارة. وادی الحجارة. نام شهری است به اندلس . رجوع به وادی الحجارة و معجم البلدان شود.
شراب او سراب وجامش اودیه
و نقل او حجاره و حصای او.
منوچهری.
|| سنگ کبریت. || قبه آب ( دهار ).حجارة. [ ح ِ رَ ] ( اِخ ) الحجارة. وادی الحجارة. نام شهری است به اندلس . رجوع به وادی الحجارة و معجم البلدان شود.
فرهنگ عمید
= حَجَر
حَجَر#NAME?
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی حِجَارَةُ: سنگ (حجارة من طین : کلوخی که مثل سنگ سفت شده باشد)
معنی طِینٍ: گِل ("حجارة من طین" به معنای کلوخی که چون سنگ محکم شده باشد )
ریشه کلمه:
حجر (۲۱ بار)
معنی طِینٍ: گِل ("حجارة من طین" به معنای کلوخی که چون سنگ محکم شده باشد )
ریشه کلمه:
حجر (۲۱ بار)
wikialkb: حِجَارَة
کلمات دیگر: