کلمه جو
صفحه اصلی

حافه

عربی به فارسی

لبه , کنار , حاشيه , پرکردن , لب , طاقچه , برامدگي , مرز , خط الراس , خرپشته , نوک , مرز بندي کردن , شيار دار کردن , ديواره , قاب عينک , دوره دار کردن , زهوارگذاشتن , لبه داريا حاشيه دارکردن , مشرف , نزديکي , حدود , نزديک شدن , مشرف بودن بر


فرهنگ فارسی

ستمگر

فرهنگ معین

(فِ ) [ ع . ] (ص . اِ. ) ۱ - فرزندزاده . ۲ - خدمتکار. ج . حفده .

لغت نامه دهخدا

حافة. [ ف َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حائف ، بمعنی ستمگر. || (اِخ ) نام موضعی است . (منتهی الارب ).


( حافة ) حافة. [ ف َ ] ( ع اِ ) کنار چیزی. کناره رود. ج ، حافات. ( مهذب الاسماء ). || حاجت. || سختی. شدّت. || گاو خرمن کوبی که بر کناره باشد و نسبت به گاوان همراه خود زیاده تر گردش دارد. ( منتهی الارب ).

حافة. [ ف َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ حائف ، بمعنی ستمگر. || ( اِخ ) نام موضعی است. ( منتهی الارب ).

حافة. [ ف َ ] (ع اِ) کنار چیزی . کناره ٔ رود. ج ، حافات . (مهذب الاسماء). || حاجت . || سختی . شدّت . || گاو خرمن کوبی که بر کناره باشد و نسبت به گاوان همراه خود زیاده تر گردش دارد. (منتهی الارب ).


دانشنامه عمومی

حافه (روستا). حافه به عربی ( الَحافَة )، روستایی است در دهستان وادی اجبار از توابع استان استان صَنعاء در کشور یمن در شبه جزیره عربستان.
المقحفی، ابراهیم، احمد ، (مُعجَم المُدُن وَالقَبائِل الیَمَنِیَة) ، منشورات دار الحکمة، صنعاء، چاپ وانتشار سال ۱۹۸۵ میلادی به (عربی).
جمعیت آن (۷۰ ) نفر (۸ خانوار) می باشد.


کلمات دیگر: