(دِ یا دَ ) ( ص مف . ) ۱ - پراکنده ، متفرق . ۲ - دور کرده . ۳ - ترسانیده .
تارانده
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
تارانده. [ دَ / دِ ] ( ن مف ) نعت مفعولی از تاراندن. پراکنده شده. ازهم پاشیده. فراری شده. رجوع بتاراندن شود.
فرهنگ عمید
۱. پراکنده.
۲. رانده شده.
۲. رانده شده.
کلمات دیگر: