کلمه جو
صفحه اصلی

تحت الحنک

فارسی به انگلیسی

fold of the turban passed under the chin

فرهنگ فارسی

( اسم ) تحت حنک (( کبک چون طالب غلم است ودرین نیست شکی - مساله خواند تا بگذرد از شب سیکی (( بسته زیرگلو ار غالیه تحت الحنکی ساخته پایکها را زلکا موزگکی ...

فرهنگ معین

( ~. حَ نَ ) [ ع . ] (اِمر. ) ۱ - زیر چانه . ۲ - بخشی از دستار یا عمامه که پس از گذراندن از زیر چانه ، به دور سر می بندند.

لغت نامه دهخدا

تحت الحنک. [ ت َ تَل ْ / تُل ْ ح َ ن َ ] ( از ع ، اِ مرکب ) معمول زهاد است که یک پیچ عمامه از تحت حنک گذرانده به سر پیچند. ( غیاث اللغات ). نوعی از بندش دستار و آن چنان است که زهاد در اثنای بستن عمامه یک پیچ را از زیر زنخ میگذرانندو این در بعضی از مذاهب مسنون است. ( آنندراج ). یک پیچ از عمامه که از زیر زنخ گذرانیده به سر پیچند. ( ناظم الاطباء ). حصه ای از عمامه که آویخته است و گاهی زیر حنک ( زنخ ) بسته میشود. ( فرهنگ نظام ). دنباله عمامه که از یک سوی بزیر حنک گذرانند و از دیگر سوی به دوش افکنند. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
کبک چون طالب علم است و در این نیست شکی
مسأله خواند تا بگذرد از شب سه یکی
بسته زیر گلو از غالیه تحت الحنکی
پیرهن دارد زین طالب علمانه یکی.
منوچهری ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 153 ).
هیچکس منکر تحت الحنک واعظ نیست
این قدر هست که چسپان تر از این میباید.
صائب ( ازآنندراج ).
هرگز نشدم بسوزنی یار کسی
وین دیده ندوخت چشم بر تار کسی
صد شکر که در جهان نبستم هرگز
تحت الحنکی بقصد دستار کسی.
رُکنای کاشی ( از آنندراج ).

فرهنگ عمید

۱. زیر چانه.
۲. قسمتی از دستار یا شال که از زیرچانه از دستار گذرانیده و به سر ببندند.

دانشنامه عمومی

(عربی) زیر چانه، زیر زنخدان.



کلمات دیگر: