۱ - ( مصدر ) تند بودن زبانگز بودن . ۲ - ( اسم ) تیزی زبانگزی تند مزگی .
حرافت
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(حَ فَ ) [ ع .حرافة ] ۱ - (مص ل . ) تند بودن ، زبانگز بودن . ۲ - (اِمص . ) تیزی ، زبان - گزی ، تندمزگی .
لغت نامه دهخدا
حرافت. [ ح َ ف َ ] ( ع مص ) حَرافة. تندی. زبان گزی. ( منتهی الارب ). تیزی. ( ذخیره خوارزمشاهی ). حمز. لذعة. تیزطعم شدن. تیزی آنکه خورند.
حرافة. [ ح َ ف َ ] ( ع مص ) رجوع به حرافت شود.
حرافة. [ ح َ ف َ ] ( ع مص ) رجوع به حرافت شود.
حرافت . [ ح َ ف َ ] (ع مص ) حَرافة. تندی . زبان گزی . (منتهی الارب ). تیزی . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). حمز. لذعة. تیزطعم شدن . تیزی آنکه خورند.
فرهنگ عمید
تندی، زبان گزی.
کلمات دیگر: