protection, shelter, shield
جان بوز
فارسی به انگلیسی
shield
فرهنگ فارسی
( اسم ) خانه و حفاظ جان پناه .
فرهنگ معین
(اِمر. ) خانه و حفاظ .
لغت نامه دهخدا
جان بوز. [ جام ْ ] ( اِ مرکب ) در دو مورد فخرالدین گرگانی این کلمه را بکار برده و در هیچیک از فرهنگهای موجود معنایی که مناسب باشددیده نشد و معنی دقیق آن معلوم نگردید :
کنون از من همی جان بوز خواهی
به دی مه در همی نوروز خواهی
چو کام و ناز باشد نه مرایی
چو باد و برف باشد بر من آیی.
چرا گیری از او مشتی جو و کاه
بمشتی کاه وی را میهمان کن
بجان بوزی دل مرا شادمان کن.
کنون از من همی جان بوز خواهی
به دی مه در همی نوروز خواهی
چو کام و ناز باشد نه مرایی
چو باد و برف باشد بر من آیی.
( ویس و رامین ).
اگربخشایی از من بستر و گاه چرا گیری از او مشتی جو و کاه
بمشتی کاه وی را میهمان کن
بجان بوزی دل مرا شادمان کن.
( ویس و رامین ).
فرهنگ عمید
۱. جان پناه، پناهگاه.
۲. غار یا حفره ای در کوه و بیابان که از سرما به آن پناه ببرند.
۲. غار یا حفره ای در کوه و بیابان که از سرما به آن پناه ببرند.
کلمات دیگر: