grueling, severe, excruciating, serious, gnawing, insidious, painful, evil, vicious
جان فرسا
فارسی به انگلیسی
grueling, gruelling, profound, serious
فرهنگ فارسی
(ادبی) جانکاه، طاقت فرسا
( صفت ) جان فرسانده عذاب دهند. روح .
فرهنگ معین
( جانفرسا (ی ) ) (فَ ) (ص فا. ) جان فرساینده ، خسته کننده .
لغت نامه دهخدا
جان فرسا. [ ف َ ] ( نف مرکب ) جانفرسای. جانفرساینده : اگرچه رنج غربت جانفرسا است اما تفرج بلدان و مشاهده غرائب جهان راحت افزا بود. ( کلیله و دمنه ).
آه جانفرسا اگر در سینه نشکستی مرا
اینکه جان فرسودم از آه آسمان فرسودمی.
آه جانفرسا اگر در سینه نشکستی مرا
اینکه جان فرسودم از آه آسمان فرسودمی.
خاقانی.
رجوع به جانفرسای شود.فرهنگ عمید
۱. خسته کننده.
۲. دردناک.
۲. دردناک.
پیشنهاد کاربران
خسته کننده، کسل کننده، یک نوع صفت است که به معنی عذاب دهنده هم می شود.
کلمات دیگر: