کلمه جو
صفحه اصلی

باغ شیرین

فرهنگ معین

( ~ِ ) (اِمر. ) یکی از الحان باربدی .

لغت نامه دهخدا

باغ شیرین. [ غ ِ ] ( اِخ ) نام نوایی از موسیقی. ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ) ( فرهنگ رشیدی ). لحن چهارم از سی لحن باربد. ( ناظم الاطباء ).از الحان باربد که برای خسروپرویز ساخته بوده است. ( فرهنگ شعوری ج 1 ورق 180 ). از دستانهایی که در وصف قدرت و ثروت خسروپرویز ساخته شده است. ( از ایران در زمان ساسانیان ص 508 ). نوایی است از موسیقی و نام لحن چهارم باشد از سی لحن باربد. ( برهان قاطع ) ( هفت قلزم ). نوایی است و لحنی. ( شرفنامه منیری ) :
چو کردی باغ شیرین را شکر بار
شدی باغ از زمین بوسش شکرخوار.
نظامی.

باغ شیرین. ( اِخ ) از رودهای حوضه دریاچه اورمیه و از ملحقات باراندوز رود بعد از عبور از ماشقان. ( از جغرافیای اقتصادی کیهان ص 83 ).

باغ شیرین . (اِخ ) از رودهای حوضه ٔ دریاچه ٔ اورمیه و از ملحقات باراندوز رود بعد از عبور از ماشقان . (از جغرافیای اقتصادی کیهان ص 83).


باغ شیرین . [ غ ِ ] (اِخ ) نام نوایی از موسیقی . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (فرهنگ رشیدی ). لحن چهارم از سی لحن باربد. (ناظم الاطباء).از الحان باربد که برای خسروپرویز ساخته بوده است . (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 180). از دستانهایی که در وصف قدرت و ثروت خسروپرویز ساخته شده است . (از ایران در زمان ساسانیان ص 508). نوایی است از موسیقی و نام لحن چهارم باشد از سی لحن باربد. (برهان قاطع) (هفت قلزم ). نوایی است و لحنی . (شرفنامه ٔ منیری ) :
چو کردی باغ شیرین را شکر بار
شدی باغ از زمین بوسش شکرخوار.

نظامی .



جدول کلمات

یکی از سی لحن باربد


کلمات دیگر: