( صفت ) آبستن .
منسوب به حیله
منسوب به حیله
حبلی . [ ح َ لی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به بنی الحبل . (سمعانی ).
حبلی . [ ح ُ ب ُ لی ی / ح ُ ب َ لی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به بنوالحبلی . || منسوب به حیی از یمن . (سمعانی ).
حبلی . [ ح ُ لا ] (اِخ ) لقب سالم بن غنم بن عوف بن خورج ، بدانجهت که کلان شکم بود، و از اولاد اویند بنوالحبلی که بطنی است از انصار. (از سمعانی و جز آن ).
ظهیر فاریابی .
حبلی . [ ح ُ لی ی ] (اخ ) حاتم بن سنان بن بشر حبلی . عبدالوهاب بن عتیق بن راذان مصری از وی روایت کند. منسوب به حبلة از قرای عسقلان است . (معجم البلدان ).
حبلی . [ ح ُ لی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به حُبلی ̍. || منسوب به حَبلَة. (معجم البلدان ).