کلمه جو
صفحه اصلی

تبیان

فارسی به انگلیسی

manifestation


فرهنگ فارسی

در تفسیر قر آن تالیف ابوجعفر محمدبن حسن طوسی است که در دو مجلد بطبع رسیده. مختصر آن هم از فخرالدین محمد معروف به ابن ادریس حلی در دست است.
واضح و آشکارکردن، روشن کردن، هویداشدن بیان کردن
۱- ( مصدر ) روشن کردن پیدا کردن آشکار کردن . ۲- ( اسم ) گزارش شرح .

فرهنگ معین

(تِ ) [ ع . ] (مص ل . ) روشن کردن ، آشکار ساختن معنی .

لغت نامه دهخدا

تبیان. [ ت َ/ ت ِب ْ ] ( ع مص ) از «بَیَن َ» بفتح اول قیاسی و بکسرشاذ است. واضح و آشکار شدن. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). هویدا کردن. ( دهار ). پیدا و آشکار کردن. ( ناظم الاطباء ). روشن و هویدا شدن معانی و آشکار کردن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). بسیار واضح و آشکار کردن. بفتح تا هم صحیح است. ( فرهنگ نظام ) :
بر سر منبر سخن گویند مر اوباش را
از بهشت و خوردن و حوران همی تبیان کنند.
ناصرخسرو.
بشرح و تبیان حاجت نیایدم به بدی
از آنکه من به بدی شرح شرح و تبیانم.
سوزنی.
|| و نوشته اند که گاهی بر نفس کلام هم اطلاق کرده میشود. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).

تبیان. [ ت ِ] ( اِخ ) یکی از نامهای قرآن است. ( نفائس الفنون ).

تبیان . [ ت َ/ ت ِب ْ ] (ع مص ) از «بَیَن َ» بفتح اول قیاسی و بکسرشاذ است . واضح و آشکار شدن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). هویدا کردن . (دهار). پیدا و آشکار کردن . (ناظم الاطباء). روشن و هویدا شدن معانی و آشکار کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بسیار واضح و آشکار کردن . بفتح تا هم صحیح است . (فرهنگ نظام ) :
بر سر منبر سخن گویند مر اوباش را
از بهشت و خوردن و حوران همی تبیان کنند.

ناصرخسرو.


بشرح و تبیان حاجت نیایدم به بدی
از آنکه من به بدی شرح شرح و تبیانم .

سوزنی .


|| و نوشته اند که گاهی بر نفس کلام هم اطلاق کرده میشود. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).

تبیان . [ ت ِ] (اِخ ) یکی از نامهای قرآن است . (نفائس الفنون ).


فرهنگ عمید

۱. آشکار بیان کردن سخن.
۲. (اسم ) = قرآن

دانشنامه عمومی

تبیان دارای کاربردهای زیر است.
مؤسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان، وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی.
تفسیر تبیان، از کتب تفسیر قرآن

پیشنهاد کاربران

تبیان : واضح وآشکارو روشن

اشکار کردن

📚#راز_مثلها🤔🤔🤔

چوب توی آستین کردن !

یکی از انواع تنبیه خلاف کاران که تا دوره ی قاجار نیز رایج بود، چوب در آستین کردن وی بوده است. ترتیب آن نیز چون این بود که دو دست محکوم را به شکل افقی نگاه می داشتند و سپس چوبی محکم و خم نشدنی را به موازات دست های محکوم از یک آستین لباس او وارد کرده و از آستین دیگرش خارج می کردند. سپس مچ دست ها را با طنابی محکم به آن چوب می بستند تا محکوم دیگر نتواند دست هایش را به چپ و راست یا بالا و پایین حرکت دهد و یا آن ها را خم کند.

پس از آن، مدتی او را در جایی رو باز نگاه می داشتند تا پشه و مگس و دیگر حشرات مزاحم و چندش آور بر سر و صورتش بنشینند و او نتواند آن ها را از خود براند.

دست های محکوم به دلیل بی حرکت ماندن پس از مدتی کرخت و بی حس می شد و هجوم و حملات پشه ها و مگس ها بر سر و صورتش آن اندازه ناراحت کننده و چندش آور می گردید که دیری نمی گذشت که فریادش به آسمان بلند می شد و درخواست عفو و بخشش می کرد.

� این عبارت را به هنگام تهدید کسی به تنبیه شدن به کار می گیرند�

✍ @hekayatha_ir
‎ ‎ ‎ ‎ ✍ @hekayate_quran
✍ @loghman_Hakiim


کلمات دیگر: