کلمه جو
صفحه اصلی

جلویز

فرهنگ فارسی

۱- ( اسم ) کمند مقود. ۲- ( صفت ) مفسد غمار. ۳- برگزیده منتخب .
سرهنگ پیادگان یا قاضی حریص و طامع

فرهنگ معین

(جَ )= جلبیز. جلیز: ۱ - کمند، مقود. ۲ - (ص . ) مفسد، غمار. ۳ - برگزیده ، منتخب .

لغت نامه دهخدا

جلویز. [ ج ِ ] ( اِ ) بمعنی کمند باشد که بعربی مقود خوانند. || ( ص ) بمعنی مفسد و غماز هم آمده است. ( برهان ) :
روا نبود زندان و بندوبست تنم
اگر نه زلفک مشکین او بدی جلویز.
( حاشیه برهان چ معین از لغت فرس 173 ). آقای دکتر معین در حاشیه برهان عقیده دارد که این بیت برای معنی اول ( کمند ) انسب است. ( حاشیه برهان ). || برگزیده و انتخاب کرده را نیز گویند. ( برهان ).

جلویز. [ ج ُل ْ ] ( اِ ) سرهنگ پیادگان. || قاضی حریص و طامع. ( ناظم الاطباء ).

جلویز. [ ج ِ ] (اِ) بمعنی کمند باشد که بعربی مقود خوانند. || (ص ) بمعنی مفسد و غماز هم آمده است . (برهان ) :
روا نبود زندان و بندوبست تنم
اگر نه زلفک مشکین او بدی جلویز.
(حاشیه ٔ برهان چ معین از لغت فرس 173). آقای دکتر معین در حاشیه ٔ برهان عقیده دارد که این بیت برای معنی اول (کمند) انسب است . (حاشیه ٔ برهان ). || برگزیده و انتخاب کرده را نیز گویند. (برهان ).


جلویز. [ ج ُل ْ ] (اِ) سرهنگ پیادگان . || قاضی حریص و طامع. (ناظم الاطباء).


فرهنگ عمید

۱. رشته.
۲. کمند.
۳. مفسد.
۴. غماز.
۵. برگزیده.


کلمات دیگر: