کلمه جو
صفحه اصلی

چهارچشمی

فرهنگ فارسی

صفت کسیکه چشمهای کاملا باز و مراقب داشته باشد .

فرهنگ معین

( ~. چَ ) (ص نسب . ) دقت کامل ، با همة حواس .

لغت نامه دهخدا

چهارچشمی.[ چ َ / چ ِ چ َ / چ ِ ] ( ص نسبی ، ق مرکب ) صفت کسی که چشمهای کاملاً باز و مراقب داشته باشد: فلان چهارچشمی است ؛ یعنی مواظب همه چیز و همه امور هست. چارچشمی.


کلمات دیگر: