کلمه جو
صفحه اصلی

چلی

فارسی به انگلیسی

lunacy

فرهنگ فارسی

۱ - احمقی بیعقلی . ۲ - دیوانگی سفاهت .
دهی از دهستان طبیبی گرمسیری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان

فرهنگ معین

(چِ ) (حامص . ) ۱ - احمقی ، بی عقلی . ۲ - دیوانگی ، سفاهت .

لغت نامه دهخدا

چلی . [ چ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان طیبی گرمسیری بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان که در 11 هزارگزی جنوب باختری لنده و 72 هزارگزی شمال راه شوسه ٔ بهبهان واقع است . کوهستانی و گرمسیر است و 150 تن سکنه دارد. آبش ازچشمه . محصولش غلات ، پشم و لبنیات . شغل اهالی زراعت وحشم داری ، صنایع دستی زنان بافتن قالی ، قالیچه ، گلیم و جوال و راهش مالرو است . ساکنین این آبادی از طایفه ٔ طیبی میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


چلی . [ چ ِ ] (حامص ) به معنی حمق و بی عقلی . (غیاث ازجهانگیری ) (آنندراج ). خلی . چلمنی . احمقی و دیوانگی ، ابلهی . سفاهت . و رجوع به چلی کردن شود. || بعضی به معنی نامردی نوشته اند. (غیاث ) (آنندراج ).


چلی. [ چ ِ ] ( حامص ) به معنی حمق و بی عقلی. ( غیاث ازجهانگیری ) ( آنندراج ). خلی. چلمنی. احمقی و دیوانگی ، ابلهی. سفاهت. و رجوع به چلی کردن شود. || بعضی به معنی نامردی نوشته اند. ( غیاث ) ( آنندراج ).

چلی. [ چ ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان طیبی گرمسیری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان که در 11 هزارگزی جنوب باختری لنده و 72 هزارگزی شمال راه شوسه بهبهان واقع است. کوهستانی و گرمسیر است و 150 تن سکنه دارد. آبش ازچشمه. محصولش غلات ، پشم و لبنیات. شغل اهالی زراعت وحشم داری ، صنایع دستی زنان بافتن قالی ، قالیچه ، گلیم و جوال و راهش مالرو است. ساکنین این آبادی از طایفه طیبی میباشند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

دانشنامه عمومی

چلی ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
چلی (کهگیلویه)
چلی (لالی)

گویش مازنی

/cheli/ گوه ای که برای قطعه قطعه کردن تنه ی درختان مورد استفاده قرار گیرد & رگ به رگ شدن – ضربه خوردگی – در رفتگی & بازمانده ی گیاهانی چون سیر که همه ساله به صورت خودرو روید - گیاهی که تغذیه ی آن موجب فرو افتادن شاخ مرال شود & چوب کوتاه در بازی الک دولک

گوه ای که برای قطعه قطعه کردن تنه ی درختان مورد استفاده قرار ...


روستایی درهیجده کیلومتری جنوب باختری شهرستان علی آباد کتول ...


رگ به رگ شدن – ضربه خوردگی – در رفتگی


۱بازمانده ی گیاهانی چون سیر که همه ساله به صورت خودرو روید ...


چوب کوتاه در بازی الک دولک


پیشنهاد کاربران

به معنای کثیف و پر چرک است
چل به معنای چرک است

چلی در سیستان به نوازندگان محلی اطلاق میشه که ادوات موسیقی سنتی سیستان مثل دُهل و سُرنا و قیچک و ساز و چنگ مینوازند. ریشه این مردم از کولیان نوازنده دورگرد هست

امان الله دشتی نژاد هستم یکی از هنرمندان سازدهل زابلی هابه هنرمندان سازدهل چلی می گویند چون فرهنگشون ضعیف است هنرمندان سازدهل بلوچ هستند به سازدهل مطرب می گویند


کلمات دیگر: