کلمه جو
صفحه اصلی

تحبیس

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . )بند کردن ، بازداشتن .

لغت نامه دهخدا

تحبیس. [ ت َ ] ( ع مص ) بر روی فراش کشیدن مِحْبَس را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). فراش را با مِحْبَس [ مِقْرَمه. پرده پر نقش و نگار ] پوشانیدن. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). || اصل چیزی را در ملک خود داشتن و ثمره آن را در راه خدا وقف کردن.( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). تحبیس ؛ عمل حبس. و حبس در اصطلاح فقهی و حقوقی عبارتست از اینکه حق انتفاع مالی ( منقول یا غیرمنقول ) برای اعمال بریه با اشخاص معینی واگذار شود و آن اقسامی دارد بدین قرار: وقف ، عمری ، سکنی ، رقبی ، و حبس به دو قسم مطلق و مؤبد تقسیم میشود و مراد از مطلق معنای عام کلمه ای است که شامل تمام انواع حقوق انتفاعی است و مراد از حبس مؤبد، معنای خاص کلمه یعنی واگذاری منافع مالی برای امور خاص یا افراد معین بدون اینکه عین ملک از ملکیت شخص خارج شود. این عمل حقوقی از جهت تسبیل منافع همانند وقف است و از این جهت عین مال از ملکیت حابس خارج نمیشود و با وقف امتیاز پیدا میکند. تمام اقسام مذکور در فوق تحت حق انتفاع بمعنی عام قرار دارند. رجوع به قانون مدنی مبحث وقف و حق انتفاع و حقوق مدنی تألیف امامی ج 1 ص 59 ببعد و حبس شود. || بند کردن وبازداشتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

درآمد حاصل از مال یا ملکی را وقف کارهای خیر کردن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تَحبیس یعنی حبس کردن مالی در راه خدا یا برای شخصی یا مکانی، مانند کعبه و مسجد
۱. ↑ الروضة البهبة ج۳، ص۱۹۹.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۳۶۷.
...


کلمات دیگر: