کلمه جو
صفحه اصلی

حال اوردن

فرهنگ فارسی

( حال آوردن ) ( مصدر ) ایجاد حال و سرخوشی کردن .

فرهنگ معین

( حال آوردن ) (وَ دَ ) [ ع - فا. ] ( مص م . ) ایجاد حال و سرخوشی کردن .

پیشنهاد کاربران

تمارض کردن؛ ادعای بیماری کردن؛ ادا در آوردن.

( . . . امیر را آگاه کردند گفت: نباید که بونصر حال می آورد تا با من به سفر نیاید؟ )
ابوالفضل بیهقی.


کلمات دیگر: