کلمه جو
صفحه اصلی

جغجغه

فارسی به انگلیسی

rattle, ratchet, rattle (- box)

rattle (- box), ratchet


rattle


مترادف و متضاد

rattle (اسم)
سر و صدا، تق تق، خس خس، خر خر، جغجغه

rattler (اسم)
جغجغه، مار زنگی، چیزی که تغ تغ کند

فرهنگ فارسی

نوعی ازاسباب با ی کودکان شبیه قوطی کوچک دسته دار
( اسم ) گیاهی از تیر. پروانه آساها که با کرات آنرا مخلوط میکردند و در تداوی بعنوان قابض بکار میبردند. این گیاه بصورت درخت یا درختچ. خاردار میباشد . گلهایش خوشه یی است . جغجغه از گیاهان بومی هندوستان است بچه گربه .

فرهنگ معین

(جِ جِ غِ ) (اِ. ) نوعی اسباب بازی کودکان شبیه قوطی که موقع تکان دادن صدا از آن برآید.

لغت نامه دهخدا

جغجغه. [ ج ِ ج ِ غ َ / غ ِ ] ( اِ ) چیزی از مس و یا چوب که در آن سنگ ریزه کنند بازیچه طفلان را، که چون بجنبانندآوازی برآورد. بازیچه اطفال و آن ظرفی خرد است از چوب یا حلبی و امثال آن و بر آن دسته بلند و در میان ظرف ریگی چند که چون بجنبانند آواز کند. چالتاغ. رجوع به چالتاغ شود. ( یادداشت مؤلف ). || جغجغه دندان ؛ دندان کروچه. صدای بهم خوردن دندانها.

فرهنگ عمید

۱. نوعی اسباب بازی کودکان شبیه قوطی کوچک دسته دار که موقع تکان دادن صدا می کند.
۲. (زیست شناسی ) میوۀ گیاهی خاردار که پس از خشک شدن هرگاه آن را تکان بدهند دانه هایش در میان آن صدا می کند.

دانشنامه عمومی

جـِغجـِغه به وسایلی گفته می شود که با تکان دادن آن اجزای آن با همدیگر برخورد می کنند و نوعی صدای تق تق ایجاد می کنند.
از جغجغه ها بیشتر به عنوان وسیله ای برای سرگرمی نوزدان استفاده می شود.در مهندسی مکانیک چرخ های دندانه داری که به خاطر ضامن دار بودن صدایی مانند صدای جغجغه تولید می کنند چرخ جغجغه گفته می شود.
در میان قبیله های سرخ پوستان آمریکا سازی جغجغه مانند به نام ساز جغجغه در مراسمی برای دعای باران استفاده می شده است.
نام جغجغه یک نام آوا است.

دانشنامه آزاد فارسی


گویش مازنی

/jegh jeghe/ جغجغه
/jegh jeghe/ جیغ و داد – فریاد و شیون

جغجغه


پیشنهاد کاربران

معنی: سر و صدا، تق تق، خس خس، خر خر، جغجغه، تلق تلق کردن، تغ تغ کردن، تق تق کردن، خر خر کردن، وراجی کردن
معانی دیگر: صدای جغجغه کردن، جغ جغ کردن، تند و بی وقفه حرف زدن، با شتاب گفتن یا خواندن، ( دائما ) زر زدن، ور زدن، به تلق و تولوق انداختن، صدای تق تق چیزی را درآوردن، حواس کسی را پرت کردن، گیج کردن، تضعیف روحیه کردن، تلق تولوق، خرناس، ( تنفس ) خرخر، هیاهو، گفت و شنود پر سر و صدا، جغجغه ی دم مار، زنگ ( در دم مار زنگی ) ، ( معمولا با: down ) دارای طناب افقی کردن ( رجوع شود به: ratline )


کلمات دیگر: