کلمه جو
صفحه اصلی

حسبت

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - مزد اجر . ۲ - ثواب از خدای اجری که خدای مومنان را دهد .

فرهنگ معین

(حِ بَ ) [ ع . حسبة ] (اِ. ) ۱ - مزد، اجر. ۲ - ثواب از خدای .

لغت نامه دهخدا

حسبت. [ ح ِ ب َ ] ( ع اِ ) رجوع به حسبة شود.

حسبة. [ ح ِ ب َ ] ( ع مص ) شمردن. حساب. ( تاج المصادر زوزنی ). || پنداشتن. ( زوزنی ). || مرده را در کفن پیچیده در گور کردن. یا دفن کردن در سنگستان. || ( اِ ) مزد. ثواب. اجر. || امید مزد و ثواب از خدای عزوجل. ج ، حِسَب. || تدبیر: هو حسن الحسبة؛ او نیکو تدبیر است. || محتسبی. ( ربنجنی ). کار محتسب. عمل احتساب. و آن امر به معروف است آنگاه که ترک آن آشکار و ظاهر باشد ونهی از منکر آنگاه که فعل آن آشکار و ظاهر بود و آن واسطه ای باشد میان احکام قضاء و احکام مظالم. والقضاء باب من ابواب الحسبة. || گاه حسبة منصبی بوده است که از جانب سلطان به کسان واگذار میشده است و آن غیرشرطة بوده است. قال [ طغتکین اتابک سلطان دمشق ] انی ولیتک امر الحسبة... و ضممت الیک النظر فی امور الشرطة. ( معالم القربة ص 13 س 2-7 ). تهانوی گوید: الاحتساب و الحسبة، فی اللغة به معنی العدّ و الحساب و یجی الاحتساب به معنی الانکار علی شی و الحسبة به معنی التدبیر و فی الشرع الامر بالمعروف اذا ظهر ترکه والنهی عن المنکر اذا ظهر فعله. ثم الحسبة فی الشریعة عام یتناول کل مشروع یفعل اﷲ تعالی کالاذان و الاقامة و اداء الشهادة الی کثرة تعداده. و لهذا قیل : القضاء باب من ابواب الحسبة. و فی العرف اختص بأمور احدها اراقة الخمور و ثانیها کسر المعارف و ثالثها اصلاح الشوارع. کذا فی نصاب الاحتساب. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). حسبة واسطه میان قضاء و مظالم بوده است. و نسبت به قضاء از دو جهت شباهت دارد و از دو جهت محدودتر و کمتر است و از دو جهت گسترده تر و برتر است. امادو وجه شباهت : 1- شکایت بدو توان برد. 2- محتسب میتوانست طرف را محکوم و مجبور به اجرا سازد. اما دو وجه محدودیت آن : 1- محتسب فقط میتوانست در دعاوی مربوطبه منکرات شرعی مانند غش و فحشاء مداخله کند و حق مداخله در دعاوی حقوقی و معاملات نداشت. 2- محتسب فقط به دعاوی رسیدگی می کرد که طرف معترف باشد، اما در صورت انکار و احتیاج به گواه از صلاحیت او خارج می شد.
اما دو وجه برتری و گسترده تربودن آن : 1- محتسب حق بازرسی برای کشف جرم داشت ، اگرچه مدعی خصوصی در میان نباشد و قاضی حق چنین کاری نداشت مگر اینکه شاکی خصوصی دعوی نماید. 2- محتسب قدرت اجرای معروف و منع منکر را داشت و قاضی چنین سلطه ای نداشت زیرا که احتساب برای ارهاب و حفظ نظم موجود برقرار شده بود. و نیز میان احتساب و مظالم دو وجه اشتراک و یک مابه الامتیاز بوده است. اما دو وجه اشتراک : 1- هر دو دارای قدرت اجرائی بودند برخلاف قضاء. 2- هر دو حق بازرسی و تحقیق داشتند. اما فرق میان مظالم و احتساب آن بوده است که احتساب برای اجرای مقرراتی وضع شده بود که پائین تر از شأن قضات میباشد مانند اجرای مقررات و آئین نامه های خلافی امروز. در صورتی که مظالم قوه مجریه ای بود که احکام جنحه و جنایت صادره از طرف قضات را اجرا میکرد.

حسبت . [ ح ِ ب َ ] (ع اِ) رجوع به حسبة شود.


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی حَسِبْتَ: پنداشتی
ریشه کلمه:
حسب (۱۰۹ بار)

پیشنهاد کاربران

تحصیل داری


کلمات دیگر: