کلمه جو
صفحه اصلی

تپنکوز

فرهنگ فارسی

احمق، ابله کودن
احمق و ابله و گول ٠ احمق و بی خرد و نادان ٠

فرهنگ معین

(تَ پَ کُ ) (ص . ) کودن ، احمق .

لغت نامه دهخدا

تپنکوز. [ ت َ پ َ ] ( ص ) احمق و ابله و گول. ( ناظم الاطباء ). احمق و بی خرد و نادان. ( آنندراج ) :
تپنکوزی بود زال زمانه
که دایم میکند ناز خرانه.
ملا فوقی یزدی ( از آنندراج ).
رجوع به تپنگوز شود. || در بیت ذیل ظاهراً قوی هیکل. بزرگ جثه :
به پیش جثه من مو بود تپنکوزی
ز بس که گشته تن زارم از ضعیفی قاق.
ملا فوقی ( ایضاً ).
|| بی حس. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

= دبنگ

دبنگ#NAME?



کلمات دیگر: