کلمه جو
صفحه اصلی

پراتیک

فرهنگ فارسی

اجرا، عمل، تجربه، آزمایش، ممارست، تمرین، عادت

فرهنگ معین

(پِ ) [ فر . ] ( اِ. ) عمل ، زندگی عملی .

فرهنگ عمید

۱. عمل.
۲. تجربۀ علمی، آزمایش.

دانشنامه عمومی

در تعریف فلسفی پراتیک، اینگونه گفته شده است:"پراتیک یعنی مداخله انسان در واقعیت در تمام حیطه های جامعه بشری و طبیعت. تمام درگیریهای انسان با واقعیت، پراتیک است. پراتیک دسته بندی های مختلف دارد". اما بنده آنرا چیدمان عملی دکترین می دانم. مثلآ:در چیدن قوطی های کبریت پشت سر هم، به طوری که با افتادن یکی بقیه مسلسل وار بیافتند، عمل چیدمان، پراتیک و پشت بند فکری آن، تئوری مشهور دومیناست. یا در ریخته گری، قالبگیری پراتیک است.


پیشنهاد کاربران

کلمه پراتیک از لفظ کلمه practice به معنای عمل ، فعالیت - وارد کلمه فارسی شده است که بیشتر در رشته های پزشکی و پیراپزشکی کاربرد دارد. دانشجویان این گروهها قبل از ورود به بخشهای بیمارستان ، بطور آزمایشی تمریناتی را بر روی ماکتهای مختلف انجام می دهند . و پس از مهارتهای اولیه وارد مرحله واقعی بخشهای مختلف درمانی و بهداشتی می شوند.

استاد کار

( پِ ) [ فر . ] ( اِ. ) عمل، کار، کار حرفه ای.

در معنای فلسفی، پراتیک ( Praxis ) برابرنهاد تئوری است و به فرایند تحول واقعیت عینی توسط انسان ها اطلاق می شود. به عبارتی پراتیک حلقه ی واسط میان سوژه و ابژه است و بر کنش مادی بشر برای تغییر محیط طبیعی خویش دلالت دارد.


چیزی یا کاری که تکراری شده

آقای سیامک فرهادی، سلام.
توضیح پراتیک را از چه اثری برگرفته اید؟
اگر اسم اثر و شماره صفحه را لطف کنید ممنون می شوم.

جناب چیستا
میتوانید در دیکسیونرهای زبان فرانسه معنی جامع آنرا بیابید.

Pratique
فرانسوی
تلفظش پراتیک
از زبان فرانسه اومده
به انگلیسی میشه practical
به معنی عملی


کلمات دیگر: