واضح و آشکار، خبریقین، حقیقت امر
۱- ( صفت ) مونث جلی . ۲- ( اسم ) حقیقت امر خبر یقینی .
موضعی است نزدیک وادی القری
۱- ( صفت ) مونث جلی . ۲- ( اسم ) حقیقت امر خبر یقینی .
موضعی است نزدیک وادی القری
(جَ) [ ع . ] (اِ.) یخ ، شبنمی که یخ زده باشد.
(جَ یِّ) [ ع . ] 1 - واضح ، آشکار. 2 - حقیقت امر.
جلیة. [ ج َ لی ی َ ] (ع ص ) خبر یقین . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || مؤنث جلی . (از اقرب الموارد). رجوع به جلی شود.
جلیة. [ ج ُ ل َی ْ ی َ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک وادی القری . (از معجم البلدان ).