کلمه جو
صفحه اصلی

بحور

فارسی به انگلیسی

sea, poetical metre


فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع بحر دریاها . یا بحور عروض . مقیاسهای اوزان عروضی .
اسپ تیز رفتار فراخ گام .

فرهنگ معین

(بُ ) [ ع . ] ( اِ. ) جِ بحر، دریاها.

لغت نامه دهخدا

بحور. [ ب ُ ] ( ع اِ ) ج ِ بحر. دریاها. ( ترجمه علامه جرجانی ) :
سبب عزت و سخای تو گشت
زاده و داده جبال و بحور.
مسعودسعد.
|| ج ِ بحر، بمعنی وزن شعر. ( غیاث اللغات ). || آهنگهای موسیقی. و بحورالالحان نام کتابی است. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به بحر شود.

بحور. [ ب َ ] ( ع ص ، اِ ) اسپ تیزرفتار فراخ گام. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

بحور. [ ب َ ] (ع ص ، اِ) اسپ تیزرفتار فراخ گام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).


بحور. [ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ بحر. دریاها. (ترجمه ٔ علامه ٔ جرجانی ) :
سبب عزت و سخای تو گشت
زاده و داده ٔ جبال و بحور.

مسعودسعد.


|| ج ِ بحر، بمعنی وزن شعر. (غیاث اللغات ). || آهنگهای موسیقی . و بحورالالحان نام کتابی است . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به بحر شود.

فرهنگ عمید

= بحر

بحر#NAME?


دانشنامه عمومی

بحور (به عربی: بحور) یک روستا در سوریه است که در استان حمص واقع شده است. بحور ۱۰۸ نفر جمعیت دارد.
فهرست شهرهای سوریه

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
ب (۲۶۴۹ بار)
حور (۸ بار)

«حور» جمع «حوراء» و «احور» به کسی گفته می شود که سیاهی چشمش کاملاً مشکی، و سفیدی آن کاملاً شفاف باشد، و یا به طور کلی کنایه از جمال و زیبایی کامل است; چرا که زیبایی، بیش از همه در چشمان، تجلی می کند، و به این ترتیب، کلمه «حور» بر مذکر و مؤنث هر دو اطلاق می شود، و مفهوم گسترده ای دارد که همه همسران بهشتی را شامل می شود; همسران زن برای مردان با ایمان و همسران مرد برای زنان مؤمن (دقت کنید).

پیشنهاد کاربران

دریاها. در ادبیات قدیم، میانه و سرچشمه زندگی و آب حیات


کلمات دیگر: