کلمه جو
صفحه اصلی

ایلاقی

فرهنگ فارسی

محمد بن یوسف ملقب به شرف الزمان ( یا شرف الدین ) شاگرد مشهور لوکری . وی در مسایل نظری و علمی حکمت و طب ماهر بود و تصنیفات بسیار داشت مانند : اللواحق دوست نامه سلطان نامه الحیوان و الفصول الایلاقیه و غیره . او در جنگ قطوان که به سال ۵۳۶ ه. ق . اتفاق افتاد کشته شد .
شاعریست از مردم قرن چهارم و پنجم و محمد بن عمر را دویانی در ترجمان البلاغه نام وی را حسین نوشته .

لغت نامه دهخدا

ایلاقی. ( ص نسبی ) از مردم ایلاق. منسوب به ایلاق که ملکی است از شاش ، قریب به ترک. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( الانساب سمعانی ) :
برون رفت از ایلاقیان سرکشی
سواری شتابنده چون آتشی.
نظامی.
|| که از ایلاق باشد : فیروزج ایلاقی. ( الجماهر بیرونی ص 170 ).

ایلاقی. ( اِخ ) شرف الزمان یا شرف الدین محمدبن یوسف الایلاقی از شاگردان ابوالعباس لوکری بوده است که در مسائل نظری و عملی حکمت توانا بود و تصنیفات بسیار پدید آورد، مانند کتاب اللواحق و کتاب دوست نامه و سلطان نامه و کتاب الحیوان و غیره. وی در جنگ قطوان که به سال 536 هَ. ق. اتفاق افتاد کشته شد. ایلاقی طبیبی ماهر بود. ( از تاریخ ادبیات صفا ص 294 ). رجوع به تتمه صوان الحکمة صص 125 - 126 و کشف الظنون شود.

ایلاقی. ( اِخ ) شاعریست از مردم قرن چهارم و پنجم و محمدبن عمر رادویانی درترجمان البلاغه ( ص 108 ) نام وی را حسین نوشته و قصیده ذیل را که از الف مجرد است از او نقل کرده است :
زلفین بر شکسته و قد صنوبری
زیر دو زلف جعدش دو خط عنبری
دو لب عقیق و زیر عقیقش دو رسته در
نرگس دو چشم زیر دو نرگس گل طری
چشم و دو زلف و دو رخ جمله مشعبدند
وز یکدگر گرفته همه سحر و دلبری
خلد برین شده است نگه کن بکوه و دشت
صد گونه گل شکفته بهر سو که بنگری
سرخ و سپید و لعل و کبود و بنفش و زرد
نوروز کرد بر گل صد برگ زرگری
خیره شود دو چشم که چون بنگری بدو
کوشی که بگذری ندهد ره که بگذری.
رادویانی پس از نقل ابیات فوق گوید. بنگر که الف بدین نیکوئی طرح کرده است که هیچ اثر تکلف اندر وی پیدا نیست و الف از حرفهای دیگر بسته تر است. ( یادداشت بخط مؤلف ).

ایلاقی. [ ] ( اِخ ) رجوع به ترک کشی ایلاقی شود.

ایلاقی . (اِخ ) شاعریست از مردم قرن چهارم و پنجم و محمدبن عمر رادویانی درترجمان البلاغه (ص 108) نام وی را حسین نوشته و قصیده ٔ ذیل را که از الف مجرد است از او نقل کرده است :
زلفین بر شکسته و قد صنوبری
زیر دو زلف جعدش دو خط عنبری
دو لب عقیق و زیر عقیقش دو رسته در
نرگس دو چشم زیر دو نرگس گل طری
چشم و دو زلف و دو رخ جمله مشعبدند
وز یکدگر گرفته همه سحر و دلبری
خلد برین شده است نگه کن بکوه و دشت
صد گونه گل شکفته بهر سو که بنگری
سرخ و سپید و لعل و کبود و بنفش و زرد
نوروز کرد بر گل صد برگ زرگری
خیره شود دو چشم که چون بنگری بدو
کوشی که بگذری ندهد ره که بگذری .
رادویانی پس از نقل ابیات فوق گوید. بنگر که الف بدین نیکوئی طرح کرده است که هیچ اثر تکلف اندر وی پیدا نیست و الف از حرفهای دیگر بسته تر است . (یادداشت بخط مؤلف ).


ایلاقی . (اِخ ) شرف الزمان یا شرف الدین محمدبن یوسف الایلاقی از شاگردان ابوالعباس لوکری بوده است که در مسائل نظری و عملی حکمت توانا بود و تصنیفات بسیار پدید آورد، مانند کتاب اللواحق و کتاب دوست نامه و سلطان نامه و کتاب الحیوان و غیره . وی در جنگ قطوان که به سال 536 هَ . ق . اتفاق افتاد کشته شد. ایلاقی طبیبی ماهر بود. (از تاریخ ادبیات صفا ص 294). رجوع به تتمه ٔ صوان الحکمة صص 125 - 126 و کشف الظنون شود.


ایلاقی . (ص نسبی ) از مردم ایلاق . منسوب به ایلاق که ملکی است از شاش ، قریب به ترک . (غیاث ) (آنندراج ) (الانساب سمعانی ) :
برون رفت از ایلاقیان سرکشی
سواری شتابنده چون آتشی .

نظامی .


|| که از ایلاق باشد : فیروزج ایلاقی . (الجماهر بیرونی ص 170).

ایلاقی . [ ] (اِخ ) رجوع به ترک کشی ایلاقی شود.



کلمات دیگر: