ایغور
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ایغور. [ اُ ] ( اِخ ) اویغور. ایغر. ایغورها. قوم آسیایی ترک نژاد که اول بار در قرن هفتم میلادی در اطراف رود جیحون سکنی گزیدند و اهمیت یافتند. چندین شهر بنا کردند که از جمله قراقوروم است. اویغورها بسرعت قلمرو خود را بسط دادند و در اوایل قرن هشتم تمام مغولستان را از دست سلسله تانگ خارج نمودند و مملکتی تأسیس کردند که از 745 تا 856 م. دوام یافت. سپس به ترکستان شرقی و به قسمتهایی از سرزمین ایالت کنونی سینکیانگ مهاجرت کردند در آنجا مملکت دیگری تأسیس نمودند که در قرن 13 م. مقهور مغول گردیدند. امروز قسمت زیادی از سکنه ٔسینکیانگ بزبان ایغوری تکلم میکنند و ممکن است از اعقاب ایغورها باشند. ( دایرةالمعارف فارسی ). رجوع به تاریخ جهانگشای جوینی و تاریخ گزیده و اویغور شود.
ایغور. [ اَ / ای ] (اِخ ) ملک معموری از ترکستان شرقی که در انتهای شرقی چین ممتد شده . (از ناظم الاطباء).
ایغور. [ اُ ] (اِخ ) اویغور. ایغر. ایغورها. قوم آسیایی ترک نژاد که اول بار در قرن هفتم میلادی در اطراف رود جیحون سکنی گزیدند و اهمیت یافتند. چندین شهر بنا کردند که از جمله قراقوروم است . اویغورها بسرعت قلمرو خود را بسط دادند و در اوایل قرن هشتم تمام مغولستان را از دست سلسله ٔ تانگ خارج نمودند و مملکتی تأسیس کردند که از 745 تا 856 م . دوام یافت . سپس به ترکستان شرقی و به قسمتهایی از سرزمین ایالت کنونی سینکیانگ مهاجرت کردند در آنجا مملکت دیگری تأسیس نمودند که در قرن 13 م . مقهور مغول گردیدند. امروز قسمت زیادی از سکنه ٔسینکیانگ بزبان ایغوری تکلم میکنند و ممکن است از اعقاب ایغورها باشند. (دایرةالمعارف فارسی ). رجوع به تاریخ جهانگشای جوینی و تاریخ گزیده و اویغور شود.