مفارقت نکردن بیماری از وی
اثباط
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
اثباط. [ اَ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ ثَبِط. ( منتهی الارب ).
اثباط. [ اِ ] ( ع مص ) اثباط مرض کسی را؛ مفارقت نکردن بیماری از وی.
اثباط. [ اِ ] ( ع مص ) اثباط مرض کسی را؛ مفارقت نکردن بیماری از وی.
اثباط. [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ثَبِط. (منتهی الارب ).
اثباط. [ اِ ] (ع مص ) اثباط مرض کسی را؛ مفارقت نکردن بیماری از وی .
پیشنهاد کاربران
معنی اثباط همان معنی ثابت کردن نیز صحیح بوده مانند تهران وطهران . اصل بر رساندن مطلب با سرعت بیشتر گرچه بهتر درست واصیل استفاده کنیم
کلمات دیگر: