کلمه جو
صفحه اصلی

مقنی


مترادف مقنی : چاه کن، کاریزکار، قناعت ساز، کاریزگر

برابر پارسی : چاه کن، کاریزکن، کنادگر، لایروب

فارسی به انگلیسی

well - digger, sinker


مترادف و متضاد

pitman (اسم)
گورکن، قبرکن، مقنی، کارگر درون معدن

چاه‌کن، کاریزکار، قناعت‌ساز، کاریزگر


فرهنگ فارسی

چاهکن، کسی که کاریزحفرمی کند، کسی که قنات را لایروبی میکند
( اسم ) کسی که قنات و چاه حفر کند ی ا لای روبی نماید
صاحب نیزه .

فرهنگ معین

(مُ قَ نّ ) [ ع . ] (اِفا. ) چاه کن .

لغت نامه دهخدا

مقنی. [ م ُ ق َن ْنی ] ( ع ص ، اِ ) کاریزگر. ( دهار ). کاریزکننده. ( غیاث ). این کلمه اشتغال به ساختن قنات را می رساند. ( ازانساب سمعانی ). دانای مواضع آب در زمین و کننده کاریز. ( ناظم الاطباء ). کاریزکنه. کاریزکن. کان کن. کن کن. چاه کن. چاه جو. اَبّار. کُموش. کومش. کمانه. چاه گر. آنکه قنات یا چاه کند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- مقنی الارض ؛ هدهد. یعنی دانای مواضع آب از زمین. ( منتهی الارب ). هدهد. ( ناظم الاطباء ).

مقنی. [ م ُ ] ( ع ص ) صاحب نیزه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

مقنی . [ م ُ ] (ع ص ) صاحب نیزه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


مقنی . [ م ُ ق َن ْنی ] (ع ص ، اِ) کاریزگر. (دهار). کاریزکننده . (غیاث ). این کلمه اشتغال به ساختن قنات را می رساند. (ازانساب سمعانی ). دانای مواضع آب در زمین و کننده ٔ کاریز. (ناظم الاطباء). کاریزکنه . کاریزکن . کان کن . کن کن . چاه کن . چاه جو. اَبّار. کُموش . کومش . کمانه . چاه گر. آنکه قنات یا چاه کند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- مقنی الارض ؛ هدهد. یعنی دانای مواضع آب از زمین . (منتهی الارب ). هدهد. (ناظم الاطباء).


فرهنگ عمید

۱. کسی که کاریز حفر می کند، چاه کن.
۲. کسی که قنات را لای روبی می کند.

گویش اصفهانی

تکیه ای: mogani / čâhkan
طاری: moqani
طامه ای: moqani
طرقی: moqanni / čâhken
کشه ای: moqani
نطنزی: čâhken / moqani


جدول کلمات

چاه کن

پیشنهاد کاربران

مغنی چاه کهنه ولاروبی ونصب اگو

چلو زن
[ گویش مازنی ] /chalo zan/ چاه کن

چاه کن . . چاهزن. .

مقنی ؛باضمه ق وفتحه ق، حفار قنوات وهمچنین لایروب قنوات ، معادل کهکین در گویش شهر بابکی


کلمات دیگر: