مترادف منتقم : انتقام جو، کینه توز، کینه خواه، کینه جو، کینه کش، کینه ورز، کینه ور
متضاد منتقم : عفو
revenger
کين خواه , خونخواه , دادگير , انتقام جو
صفت انتقامجو، کینهتوز، کینهخواه، کینهجو، کینهکش، کینهورز، کینهور ≠ عفو
انتقامجو، کینهتوز، کینهخواه، کینهجو، کینهکش، کینهورز، کینهور ≠ عفو
منتقم . [ م ُ ت َ ق ِ ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : این فسانه نه از بهر آن گفتم تا تو به همه حال از آن رتبت که داری سپاس خداوند به جای آری و از منعم و منتقم بدانچه بینی راضی باشی . (مرزبان نامه چ قزوینی ص 278). رجوع به ترکیب های مدخل قبل شود.
انوری (دیوان چ مدرس رضوی ص 99).