شب افروز
فارسی به انگلیسی
shining at night
floodlight, limelight
فرهنگ اسم ها
اسم: شب افروز (دختر) (فارسی) (تلفظ: shab-afroz) (فارسی: شب افروز) (انگلیسی: shab-afroz)
معنی: ماه، زیباروی، درخشنده
معنی: ماه، زیباروی، درخشنده
فرهنگ فارسی
۱ - ( صفت ) هر چیز که شب را روشن کند مانند : ماه چراغ و شمع . ۲ - ( اسم ) کرم شب تاب جمع شب افروزان . ۳ - ماه دهم از سال ملکی .
فرهنگ معین
( شَ . اَ ) ۱ - (ص فا. ) هر چیز که در شب روشنایی داشته باشد. ۲ - (اِ. ) کرم شب تاب . ۳ - ماه دهم از سال ملکی .
لغت نامه دهخدا
شب افروز. [ ش َ اَ ] ( نف مرکب ) که شب افروزنده شود. هرچه در شب درخشد. ( فرهنگ نظام ). || لعل درخشنده در شب. ( فرهنگ رشیدی ). || افروزنده شب. هر چیز که شب را روشن کند و فروزان گرداند، مانند ماه و شمع و چراغ. ( ناظم الاطباء ) :
همی گردند چون شمع شب افروز.
سیه چشمی چو آب زندگانی.
شب افروز چون ماه و چون مشتری.
شمع شب افروز بسی داشتم.
پر شکن این مرغ شب و روز را.
خبر داده ز ساعات شب و روز.
در این فکرت که فردا کی شود روز.
جهان روشن به مهتاب شب افروز.
قدر چه داند صدف دُرِّ شب افروز را.
دُرِّ شب افروزست می زان دُر شبستان تازه کن.
از گوهر آفتاب رخشان تر بود.
خرم تن ِ آنکه با تو باشد شب و روز.
چو دیبای شب افروز آن سمن بر
به هر ساعت نمودی رنگ دیگر.
کتان شب افروز پوشیده است.
همی گردند چون شمع شب افروز.
ناصرخسرو.
شب افروزی چو مهتاب جوانی سیه چشمی چو آب زندگانی.
نظامی.
تو آن شبچراغی به نیک اختری شب افروز چون ماه و چون مشتری.
نظامی.
بیشترک زین که کسی داشتم شمع شب افروز بسی داشتم.
نظامی.
دانه کن این عقد شب افروز راپر شکن این مرغ شب و روز را.
نظامی.
به ترتیب گهرهای شب افروزخبر داده ز ساعات شب و روز.
نظامی.
ملک بر وعده ماه شب افروزدر این فکرت که فردا کی شود روز.
نظامی.
فروزنده شبی روشنتر از روزجهان روشن به مهتاب شب افروز.
نظامی.
دل که شناسد که چیست قیمت سودای توقدر چه داند صدف دُرِّ شب افروز را.
خاقانی.
خوش عطسه روزست می ریحان نوروزست می دُرِّ شب افروزست می زان دُر شبستان تازه کن.
خاقانی.
دُری که شب افروزتر از اختر بوداز گوهر آفتاب رخشان تر بود.
خاقانی.
ای ماه شب افروز شبستان افروزخرم تن ِ آنکه با تو باشد شب و روز.
سعدی.
|| ( اِ مرکب ) به معنی ماه است که به عربی قمر خوانند چه شب از او فروزان و روشن میگردد. ( برهان ). ماه که شب را روشن کند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( بهار عجم ). || کرم شب تاب. ( برهان قاطع ) ( انجمن آرا ) ( فرهنگ رشیدی ) ( ناظم الاطباء ) ( بهار عجم ) ( آنندراج ) ( فرهنگ جهانگیری ). کرم شب افروز. || قسمی از دیبا، که زمینه اش نقره ای بود. ( فرهنگ نظام ). زربفت که زمینه اش از نقره باشد. ( آنندراج ) ( بهار عجم ). به معنی زربفت که زمینه اش از نقره باشد. ( غیاث اللغات ) : چو دیبای شب افروز آن سمن بر
به هر ساعت نمودی رنگ دیگر.
سعید اشرف.
ازو شام روی سحر دیده است کتان شب افروز پوشیده است.
سعید اشرف.
|| نام ماه دهم است از سال ملکی. ( برهان قاطع ) ( فرهنگ نظام ) ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ جهانگیری ).فرهنگ عمید
۱. ویژگی هرچیزی که در شب درخشندگی و روشنایی داشته باشد.
۲. (اسم ) ماه.
۳. (اسم ) کرم شب تاب.
۲. (اسم ) ماه.
۳. (اسم ) کرم شب تاب.
کلمات دیگر: