کلمه جو
صفحه اصلی

علف خرس

فرهنگ معین

( ~ خِ ) [ ع - فا. ] (اِمر. ) گیاهی است خاردار، بوتة آن بزرگ و دارای برگ های بریده .

اصطلاحات

معنی اصطلاح -> علفِ خرس
چیز فراوان و کم ارزش
مثال:
- آخه بی انصاف ها، مگه پول علف خرسه که اینجور هَدَر می دین؟ من صبح تا شب جون می کنم تا چندرغاز درمی آرم.
- پس از پایان جنگ رهایی بخش و تشکیل حکومت تازه، مثل علفِ خرس قهرمان جنگی از زمین سبز شد...
( بگذار خارستان بسوزد – یاشار کمال ترجمه ی دکتر ایرج نوبخت )
توضیح:
علف خرس در بعضی از منابع نام دیگری برای درخت زالزالک دانسته شده است که نزدیک به معنی داده شده در برهان قاطع است، اما در فرهنگ معین توضیح متفاوتی برای آن داده شده است:
«کیل» به کسر اول و سکون لام، نام میوه ایست صحرایی شبیه آلوچه و سیب کوچک و آن را در خراسان علف شیران و علف خرس گویند و به عربی زعرور و درخت آن را شجرةالدب خوانند.
( برهان قاطع، جلد سوم )
علفِ خرس یا سرخ ولیک گیاهی است از تیره ی مرکبان که خاص آفریقای جنوبی است. این گیاه علفی و دارای برگ های مسطح است که از کرک های سفید و سیاه پوشیده شده است. گل هایش زرد یا زرد مایل به سبزند. نام های دیگر: مینای آفریقایی، آیی قولاغی، آیی اوتی.
( فرهنگ معین )


کلمات دیگر: