( اسم ) بلندی و اول هر چیز . یا عرنین بینی . ۱ - اول بینی که محل اجتماع دو ابروست . ۲ - استخوان درشت بینی . ۳ - بهترین هر چیز جمع عرانین .
عرنین
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(عِ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - بینی ، استخوان پشت بینی . ۲ - اول هر چیزی . ۳ - سردار، بزرگ قوم .
لغت نامه دهخدا
عرنین. [ ع ِ ] ( ع اِ ) بینی ، یا استخوان درشت آن ، یا بن بینی نزدیک ابرو. ( منتهی الارب ). بن بینی. ( مهذب الاسماء ). تمام بینی و یا استخوان سخت آن ، و یا زیر محل اتصال دو ابرو، یعنی ابتدای بینی که «شمم » در آن قرار دارد. ( از اقرب الموارد ).
گر ناصبی مثل مگسی گردد
بگذشت نارد از در عرنینم.
گر ناصبی مثل مگسی گردد
بگذشت نارد از در عرنینم.
ناصرخسرو.
|| اول و بهترین هر چیزی. ( منتهی الارب ). اول هر چیزی. ( از اقرب الموارد ). || سردار و شریف قوم. ( منتهی الارب ). سید شریف. ( اقرب الموارد ). ج ، عَرانین. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).فرهنگ عمید
۱. (زیست شناسی ) بینی.
۲. (زیست شناسی ) استخوان درشت بینی.
۳. مهتر و شریف قوم.
۲. (زیست شناسی ) استخوان درشت بینی.
۳. مهتر و شریف قوم.
کلمات دیگر: