کلمه جو
صفحه اصلی

صاید

فرهنگ فارسی

صاید، صیدکننده، شکارکننده
( اسم ) شکار کننده شکاری .
نام کعب بن شراحیل است از بطن همدان

( اسم ) شکار کننده شکاری .

فرهنگ معین

(یِ ) [ ع . ] (اِفا. ) شکارکننده ، شکاری .

لغت نامه دهخدا

صاید. [ ی ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از صید است :
رفت و دانه خورد و اندر دام ماند
صایدش کشت و بخورد و کام راند.
( مثنوی ).
رجوع به صائد...شود.

صاید. [ ی ِ ] ( اِخ ) نام کعب بن شراحیل است از بطن همدان. رجوع به صائدی و رجوع به الانساب سمعانی شود.

صاید. [ ی ِ ] (اِخ ) نام کعب بن شراحیل است از بطن همدان . رجوع به صائدی و رجوع به الانساب سمعانی شود.


صاید. [ ی ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از صید است :
رفت و دانه خورد و اندر دام ماند
صایدش کشت و بخورد و کام راند.

(مثنوی ).


رجوع به صائد...شود.

صائد.[ ءِ ] ( ع ص ) شکاری. || ( اِخ ) ابن صائد شخصی است که بر وی گمان دجال داشتند. ( منتهی الارب ).

فرهنگ عمید

صیدکننده، شکارکننده.


کلمات دیگر: