کلمه جو
صفحه اصلی

صفوف

فارسی به انگلیسی

lineup, queues, columns, arrays, rows, alignments, files, trains, ranks, lines, processions


groups


فرهنگ فارسی

جمع صف
( اسم ) جمع صف رده ها رسته ها .
صف

(جمع کلمه‌ی صف) صف‌ها، ردیف‌ها


(مجازی) دسته‌ها، گروه‌ها


فرهنگ معین

(صُ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ صف ، رده ها، رسته ها.

لغت نامه دهخدا

صفوف. [ ص َ ] ( ع ص ) ناقة صفوف ؛ ناقه ای که چند قدح شیر دهد از یک دوشیدن یعنی از کثرت شیر صف اقداح می بندد یا به هر دو دست خود صف می بندد بوقت دوشیدن. ( منتهی الارب ). آن اشتر که دستها بهم باز نهد در حال دوشیدن. ( مهذب الاسماء ).

صفوف. [ ص ُ ] ( ع اِ ) ج ِ صف. رجوع به صف شود.

صفوف . [ ص َ ] (ع ص ) ناقة صفوف ؛ ناقه ای که چند قدح شیر دهد از یک دوشیدن یعنی از کثرت شیر صف اقداح می بندد یا به هر دو دست خود صف می بندد بوقت دوشیدن . (منتهی الارب ). آن اشتر که دستها بهم باز نهد در حال دوشیدن . (مهذب الاسماء).


صفوف . [ ص ُ ] (ع اِ) ج ِ صف . رجوع به صف شود.


فرهنگ عمید

= صف

صف#NAME?


پیشنهاد کاربران

صفوف کلمه عربی که به معنی کلاس ها و مفرد ان صف هست. . .

صفوف جمع مکسر ، غیر عاقل ، مذکر


کلمات دیگر: