کلمه جو
صفحه اصلی

صعداء

فرهنگ معین

(صُ عَ ) [ ع . ] (اِ. ) آه سرد، نفس بلند.

لغت نامه دهخدا

صعداء. [ ص َ ] (ع اِمص ) مشقت و دشواری . (منتهی الارب ).


صعداء. [ ص َ ] ( ع اِمص ) مشقت و دشواری. ( منتهی الارب ).

صعداء. [ ص ُ ع َ ] ( ع ص ، اِ ) دم سرد دراز. ( منتهی الارب ). نفس دراز. ( مهذب الاسماء ). تنفس الصعداء؛ ای التنفس الممدود. ( بحر الجواهر ). تنفس طویل ممدود. دم سرد. آه دراز.

صعداء. [ ص ُ ع َ ] (ع ص ، اِ) دم سرد دراز. (منتهی الارب ). نفس دراز. (مهذب الاسماء). تنفس الصعداء؛ ای التنفس الممدود. (بحر الجواهر). تنفس طویل ممدود. دم سرد. آه دراز.



کلمات دیگر: