کلمه جو
صفحه اصلی

عطالت

فارسی به انگلیسی

idleness or inertness

فرهنگ فارسی

بیکارشدن، بیکاری
( اسم ) بیکاری .

فرهنگ معین

(عَ لَ ) [ ع . عطالة ] (اِمص . ) بیکاری .

لغت نامه دهخدا

عطالت. [ ع َ ل َ ] ( ع اِمص ) عطالة. بیکاری و معطلی. ( از غیاث اللغات ). بیکاری. بطالت. تعطل.عطلت. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). رجوع به عطالة شود.
- عطالت و بطالت ؛ بیکاری و بیعاری. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

عطالة. [ ع َ ل َ ] ( ع مص ) باطل شدن و بیکار شدن. ( از اقرب الموارد ). بیکاری و معطلی. ( از آنندراج ). عطالت. و رجوع به عطالت شود.

عطالة. [ ع َ / ع ُ ل َ / ل َ ] ( اِخ ) کوهی است مر بنی تمیم را. ( منتهی الارب ). کوهی است بزرگ در دیار بنی سعد. و گویند کوهی است از آن بنی تمیم. و برخی آن را کوهی بلند در بحرین دانسته اند. ( از معجم البلدان ).

عطالت . [ ع َ ل َ ] (ع اِمص ) عطالة. بیکاری و معطلی . (از غیاث اللغات ). بیکاری . بطالت . تعطل .عطلت . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به عطالة شود.
- عطالت و بطالت ؛ بیکاری و بیعاری . (یادداشت مرحوم دهخدا).


فرهنگ عمید

بیکار شدن، بیکاری.


کلمات دیگر: