کلمه جو
صفحه اصلی

عرصات

فارسی به انگلیسی

open space where the last judgement is carried on

فرهنگ فارسی

جمع عرصه، وکنایه ازروزقیامت وصحرای محشر

فرهنگ معین

(عَ رَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ عرصه . کنایه از: رستاخیز و صحرای محشر.

لغت نامه دهخدا

عرصات. [ ع َ رَ ] ( ع اِ ) ج ِ عَرصة. رجوع به عرصة شود.
- عرصات جنت ؛ گشادگیهای بهشت. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
|| ( از ع ، اِ ) صحرای قیامت. ( ناظم الاطباء ). قیامت. ( آنندراج ) : علوی او را گفت شرم نداری که با خون فرزند پیغمبر سوی عرصات آئی.( مجمل التواریخ والقصص ).
روز قیامت که برات آورند
بادیه را در عرصات آورند.
نظامی.
- روز عرصات ؛ روز قیامت. ( ناظم الاطباء ).
- امثال :
عرصات و خرگائی ؛ عرصات و خر گائیدن ، این هر دو مثل وقتی میگویند که کسی حرفی را که در خلوت باید گفت در انجمن گوید. و در مصطلحات «خرگاهی » به هاء آمده است. ( از آنندراج ).

فرهنگ عمید

۱. = عرصه
۲. [مجاز] صحرای محشر در روز قیامت.


کلمات دیگر: