کلمه جو
صفحه اصلی

شخول

فرهنگ فارسی

۱ - بانگ فریاد . ۲ - سوت صفیر . ۳ - ناله . ۴ - پژمردگی افسردگی .

فرهنگ معین

(شُ ) (اِ. ) = شخیل . شخل : ۱ - بانگ . ۲ - سوت ، صفیر. ۳ - ناله . ۴ - پژمردگی .

لغت نامه دهخدا

شخول. [ ش َ / ش ِ ] ( اِ، اِمص ) شخل. شخیل. ( غیاث اللغات ). صفیر و صدایی که در وقت آب خوردن اسبان را کنند تااسب را میل با آب خوردن بیشتر شود. ( از برهان ). صفیر. ( غیاث اللغات ). صفیری که هنگام آب خوردن اسب زنندو آن را بدین آواز ترغیب بر آب خوردن کنند. ( ناظم الاطباء ). شافوت. || ناله. فریاد. بانگ و نعره. ( برهان ). نعره. غرش و زاری. فریاد و فغان. ( ناظم الاطباء ). بانگ. فریاد. نعره. ( غیاث اللغات ). || استغاثه. فریادی که هنگام استعانت و یاری کنند. ( ناظم الاطباء ). || ضعف و سستی. ناتوانی. پژمردگی و سستی بدن. ( ناظم الاطباء ). پژمردگی. ( برهان ). || به ناخن کندن و به منقار گزیدن جانور گوشت را. ( غیاث اللغات ). رجوع به شخولیدن شود.

فرهنگ عمید

۱. سوت، سفیر.
۲. ناله.
۳. فریاد.

پیشنهاد کاربران

شُخول در عبری به معنی والدینی است که فرزندشان را از دست داده اند.


کلمات دیگر: