کلمه جو
صفحه اصلی

عدات

فرهنگ فارسی

دشمنان، جمع عادی
( صفت اسم ) جمع عادی دشمنان .

فرهنگ معین

(عُ ) [ ع . عداة ] (ص . اِ. ) جِ عادی ، دشمنان .

لغت نامه دهخدا

عدات. [ ع ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِعادی. عداة. دشمنان. رجوع به عداة شود :
انبیا را امتحان کرده عدات
تا شده ظاهر ازیشان معجزات.
مولوی.

عداة. [ ع ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ عادی. عدات. دشمنان.

عدات . [ ع ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِعادی . عداة. دشمنان . رجوع به عداة شود :
انبیا را امتحان کرده عدات
تا شده ظاهر ازیشان معجزات .

مولوی .



فرهنگ عمید

= عادی
عداد
* در عدادِ: در شمارِ، در ردیفِ.

= عادی
عداد
⟨ در عدادِ: در شمارِ؛ در ردیفِ.



کلمات دیگر: