کلمه جو
صفحه اصلی

عشایر

فارسی به انگلیسی

tribes

فرهنگ فارسی

جمع عشیره
( اسم ) جمع عشیره قبایل طوایف .

فرهنگ معین

(عَ یِ ) [ ع . عشائر ] (اِ. ) جِ عشیره ، قبایل ، طوایف .

لغت نامه دهخدا

عشائر. [ ع َ ءِ ] ( ع اِ ) عشایر. ج ِ عشیرة.( منتهی الارب ) ( دهار ) ( اقرب الموارد ). قبایل و خویشان. ( غیاث اللغات ). خویشان و نزدیکان ، و طوایف و قبیله های صحرانشین. ( ناظم الاطباء ). رجوع به عشیرة شود.

عشائر. [ ع َ ءِ ] ( اِخ )( ذوالَ... ) نام جایگاهی است. ( از معجم البلدان ).

عشائر. [ ع َ ءِ ] (اِخ )(ذوالَ ...) نام جایگاهی است . (از معجم البلدان ).


عشائر. [ ع َ ءِ ] (ع اِ) عشایر. ج ِ عشیرة.(منتهی الارب ) (دهار) (اقرب الموارد). قبایل و خویشان . (غیاث اللغات ). خویشان و نزدیکان ، و طوایف و قبیله های صحرانشین . (ناظم الاطباء). رجوع به عشیرة شود.


فرهنگ عمید

۱. اقوام کوچ نشین که از طریق دامداری امرام معاش می کنند، ایلات.
۲. = عشیره

دانشنامه عمومی

به کسانی که به جامعه عشایری تعلق دارند عشایر گفته می شود. واژهٔ عشایر، جمع عشیره به معنی قبیله است. جامعه عشایری شیوه زیستی متفاوت و جدای از شیوه زیست شهری و شیوه زیست روستایی است. این جامعه عبارت است از جامعه انسانی نسبتاً خوداتکا و خودبسنده که ساخت اجتماعی قبیله ای دارد و عموماً زندگی خود را از دامداری اداره می کنند. با تغییر فصول، عشایر معمولاً برای یافتن مراتع مناسب برای حیواناتشان محل زندگی خود را تغییر می دهند.
عشایر اسکان یافته: خانوارهای عشایری که تمامی اعضای آن در یک مکان، سکونت ثابت اختیار کرده و کوچ نمی کنند اما با توجه به حفظ برخی مناسبات اقتصادی (مالکیت و حقوق بهره برداری از مراتع و منابع قلمرو) و فرهنگی ـ اجتماعی (احساس تعلق به ایل و عشیره) خود را عضو ایل، طایفه و … تلقی می کنند.
عشایر کوچنده: به عشایری که حداقل سه ویژگی ساخت اجتماعی قبیله ای، اتکای معاش به دامداری، و شیوه زندگی مبتنی بر کوچ را داشته باشند گفته می شود.
عشایر نیمه کوچنده: به آن تعداد از خانوارهای عشایری گفته می شود که حداقل در یکی از قطب های استقرار (منطقه ییلاق، قشلاق یا میان بند) دارای سکونت گاه ثابت بوده و همواره تعدادی از اعضای خانوار در آنجا سکونت دارند.
عشایر رمه گردان: به آن تعداد از خانوارهای عشایری گفته می شود که اکثر اعضای خانواده در یک نقطه یا مکان (در داخل قلمرو ایلی یا خارج از آن) سکونت ثابت اختیار کرده و در کوچ شرکت نمی کنند. در شیوه کوچ رمه گردانی، دام ها به همراه چوپان و تعدادی از افراد ذکور خانواده جابجا شده یا کوچ داده می شوند.
واژه عشایر بیشتر در زبان فارسی و در مورد ایل های کوچنده در ایران به کار می رود. عشایر در قدیم در تعیین حکومت ها نقش اساسی داشته اند و اکثر خاندان هاو سلسله های حاکم بر ایران خاستگاه عشایری داشته اند. عشایر تقریباً نیروهای اصلی جنگی ایران را تشکیل می داده اند. شیوه زیست عشایری اصطلاحات و ادبیات خاص خود را باز تعریف کرده و به عنوان جامعه سوم در ایران مطرح است. بعضی از اصطلاحاتی که مشتق از واژه عشایری است عبارتند از:
ایل :اتحادیه ای سیاسی متشکل از تیره ها و طوایف عشایری است که به اتکای وابستگی های خویشاوندی (نسبی، سببی و آرمانی) یا در برهه زمانی خاص، بنا به مصالح و ضرورت های سیاسی و اجتماعی با هم متحد شده و تشکیل یک ایل را می دهند. معمولاً ایلات دارای سرزمین و قلمرو ایلی خاص خود بوده و تحت رهبری و مدیریت شخصی با سمت ایلخان یا ایل بیگ اداره می شدند.
طایفه :عبارت از یک واحد اجتماعی ـ سیاسی متشکل از چند تیره است و در سلسله مراتب رده های ایلی، مهم ترین و مشخص ترین رده به شمار می رود. در سلسله مراتب سازمان اجتماعی عشایر ایران، اکثر طوایف بین ایل و تیره قرار می گیرند اما طوایفی نیز وجود دارند که به هیچ ایلی وابسته نبوده و طایفه مستقل نامیده می شوند.

جدول کلمات

ایلات

پیشنهاد کاربران

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
هوزان huzãn، هوزاس huzãs ( هوز= عشیره؛ کردی و لری + «ان، اس» )
کوتومان kutumãn، کوتوماس kutumãs ( کوتوم از سنسکریت: کوتومبَ= عشیره + «ان، اس» )
وَمشان، وَمشاس ( ومشا= عشیره؛ سنسکریت + «ان، اس» )
«اس» پسوند پِنگ ( = جمع ) در زبان سنسکریت است

رمه گردان

کوچگرها یا کوچگران

طوائف

Nomadic people

عشایر ( عربی )
کُردان ( فارسی )


کلمات دیگر: