کلمه جو
صفحه اصلی

سبزک

فرهنگ اسم ها

اسم: سبزک (دختر) (فارسی)
معنی: مصغر سبز، پرنده ای سبز رنگ که مانند هدهد بر سرش تاجی دارد، معشوق، شیشه شراب

فرهنگ فارسی

پرندهای حرام گوشت کوچکترازکلاغ، دارای پرهای سبز، وسرخ، کلاغ سبز، سبزقباوسبزه قبا، کاسکینه
( اسم ) ۱ - سبز کوچک . ۲ - سبزه . ۳ - گیاه با طراوت و سر سبز . ۴ - سبزی خوردنی . ۵ - صراحی شراب . ۶ - سبز قبا سبز گرا عکه کلاغ سبز .
دهی است جزئ دهستان خرقان بخش آوج شهرستان قزوین

فرهنگ معین

(سَ زَ ) (اِ. ) ۱ - سبزه . ۲ - صراحی که از شیشة سبز ساخته باشند. ۳ - بنگ ، حشیش . سبزه (سَ زَ یا زِ ) (اِمر. ) ۱ - چمن . ۲ - نوعی کشمش سبز. ۳ - گندم گون ، کسی که رنگ پوستش اندکی تیره باشد. ۴ - گندم یا عدس که ایرانیان جهت پیشواز عید نوروز آن را رویانده و سبز

(سَ زَ) (اِ.) 1 - سبزه . 2 - صراحی که از شیشة سبز ساخته باشند. 3 - بنگ ، حشیش . سبزه (سَ زَ یا زِ) (اِمر.) 1 - چمن . 2 - نوعی کشمش سبز. 3 - گندم گون ، کسی که رنگ پوستش اندکی تیره باشد. 4 - گندم یا عدس که ایرانیان جهت پیشواز عید نوروز آن را رویانده و سبز می کنند، سبزة عید.


لغت نامه دهخدا

سبزک . [ س َ زَ ] (اِ مصغر، اِ مرکب ) مصغر سبز. (برهان ) (آنندراج ) (شرفنامه ). رجوع به سبز شود. || جانوری است پرنده که آن را غلبه و کاسکینه و کلاه زه گویند. (شرفنامه ). مرغ عقعق که زاغ دشتی گویند. (آنندراج ) (رشیدی ). جانور کاسکینه . (الفاظ الادویه ). نام مرغی است سبز رنگ بسرخی آمیخته و تاجی هم دارد مانند هدهد و آن را بعربی شقراق خوانند و بعضی گویند سبزک پرنده ای است که او را علکه میگویند. (برهان ). || نامی از نامهای کنیزکان . (مؤلف ) :
بمستحقان ندهی هر آنچه داری و باز
دهی بمعجر و دستار سبزک و سیماک .

عنصری .


|| صراحی شراب . (برهان ) (آنندراج ) :
زَاندیشه وخیال فروروب سینه را
سبزک منه ز دست و نظر کن بسبزه زار .

مولوی (از رشیدی ).


|| بنگ . (آنندراج ). || کنایه از معشوق است :
سبزی و سبزکی و سبزه و کشت
چون بیابی ببر کش و بنشین
این بخور آن ببوس و عیش بکن
وز لب آب سبزه گل می چین .

شهیدی (از آنندراج ).



سبزک . [ س َ زَ ] (اِخ ) (ایشک چوپان ) دهی است جزء دهستان خرقان بخش آوج شهرستان قزوین واقع در 30000 گزی خاوری آوج . هوای آن معتدل و دارای 417 تن سکنه است .آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات ، باغات انگور. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان قالی و جاجیم بافی است . راه آن مالرو است ، از طریق رودخانه ماشین میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).


سبزک. [ س َ زَ ] ( اِ مصغر، اِ مرکب ) مصغر سبز. ( برهان ) ( آنندراج ) ( شرفنامه ). رجوع به سبز شود. || جانوری است پرنده که آن را غلبه و کاسکینه و کلاه زه گویند. ( شرفنامه ). مرغ عقعق که زاغ دشتی گویند. ( آنندراج ) ( رشیدی ). جانور کاسکینه. ( الفاظ الادویه ). نام مرغی است سبز رنگ بسرخی آمیخته و تاجی هم دارد مانند هدهد و آن را بعربی شقراق خوانند و بعضی گویند سبزک پرنده ای است که او را علکه میگویند. ( برهان ). || نامی از نامهای کنیزکان. ( مؤلف ) :
بمستحقان ندهی هر آنچه داری و باز
دهی بمعجر و دستار سبزک و سیماک.
عنصری.
|| صراحی شراب. ( برهان ) ( آنندراج ) :
زَاندیشه وخیال فروروب سینه را
سبزک منه ز دست و نظر کن بسبزه زار .
مولوی ( از رشیدی ).
|| بنگ. ( آنندراج ). || کنایه از معشوق است :
سبزی و سبزکی و سبزه و کشت
چون بیابی ببر کش و بنشین
این بخور آن ببوس و عیش بکن
وز لب آب سبزه گل می چین.
شهیدی ( از آنندراج ).

سبزک. [ س َ زَ ] ( اِخ ) ( ایشک چوپان ) دهی است جزء دهستان خرقان بخش آوج شهرستان قزوین واقع در 30000 گزی خاوری آوج. هوای آن معتدل و دارای 417 تن سکنه است.آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات ، باغات انگور. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان قالی و جاجیم بافی است. راه آن مالرو است ، از طریق رودخانه ماشین میتوان برد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

فرهنگ عمید

۱. سبزه، گیاه سبز.
۲. صراحی که از شیشۀ سبز ساخته شده باشد.
۳. بنگ: گفتا نشانه هست ولیکن تو خیره ای / کآن کس که بنگ خورد، دهد مغز او دوار ز اندیشه و خیال فروروب سینه را / سبزک بنه ز دست و نظر کن به سبزه زار (مولوی۲: ۱۲۲۱ ).
۴. (زیست شناسی ) پرنده ای حرام گوشت کوچک تر از کلاغ، دارای پرهای سبز و سرخ، کلاغ سبز، سبز قبا، سبزه قبا، سبزگرا، کاسانه، کاسکینه.

۱. سبزه؛ گیاه سبز.
۲. صراحی که از شیشۀ سبز ساخته شده باشد.
۳. بنگ: ◻︎ گفتا نشانه هست ولیکن تو خیره‌ای / کآن کس که بنگ خورد، دهد مغز او دوار ـ ز اندیشه و خیال فروروب سینه را / سبزک بنه ز دست و نظر کن به سبزه‌زار (مولوی۲: ۱۲۲۱).
۴. (زیست‌شناسی) پرنده‌ای حرام‌گوشت کوچک‌تر از کلاغ، دارای پرهای سبز و سرخ، کلاغ سبز؛ سبز‌قبا؛ سبزه‌قبا؛ سبزگرا؛ کاسانه؛ کاسکینه.


دانشنامه عمومی

مختصات: ۳۵°۳۶′۵۹″شمالی ۴۹°۳۰′۳۸″شرقی / ۳۵٫۶۱۶۳۶°شمالی ۴۹٫۵۱۰۴۵°شرقی / 35.61636; 49.51045
سبزک، روستایی از توابع بخش آبگرم شهرستان آوج در استان قزوین ایران است.
این روستا در دهستان خرقان شرقی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۳۹ نفر (۶۲خانوار) بوده است.


کلمات دیگر: