ستوهیدن
فارسی به انگلیسی
exhaust, fag, harass, surrender
فرهنگ فارسی
به ستوه آمدن، به تنگ آمدن، خسته ودرمانده شدن
( مصدر ) ( ستوهید ستوهد خواهد ستوهید ستوهنده ستوهیده ) ۱ - خسته شدن درمانده شدن . ۲ - ملول گشتن . ۳ - پریشان شدن .
( مصدر ) ( ستوهید ستوهد خواهد ستوهید ستوهنده ستوهیده ) ۱ - خسته شدن درمانده شدن . ۲ - ملول گشتن . ۳ - پریشان شدن .
فرهنگ معین
(سُ دَ ) (مص ل . ) ۱ - خسته شدن . ۲ - افسرده گشتن . ۳ - پریشان شدن .
لغت نامه دهخدا
ستوهیدن. [ س ُ دَ ] ( مص ) نفرت داشتن و بتنگ آمدن. ( آنندراج ). بیزار بودن :
سپهر گشتت دایه گریز از این دایه
زمانه بودت مادر ستوه از این مادر.
سپهر گشتت دایه گریز از این دایه
زمانه بودت مادر ستوه از این مادر.
مسعودسعد.
فرهنگ عمید
۱. به ستوه آمدن، به تنگ آمدن.
۲. خسته و درمانده شدن.
۳. ستیزه کردن.
۲. خسته و درمانده شدن.
۳. ستیزه کردن.
کلمات دیگر: