کلمه جو
صفحه اصلی

شجون

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع شجن ۱ - اندوهها حزنها ۲ - شاخه های پیچیده ودرهم . ۳ - شعبه های هر چیز . یا امر شجون . ۱ - کار پیچیده و مبهم . ۲ - امری پر از غم و اندوه .

فرهنگ معین

(شُ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) محزون شدن . ۲ - (اِمص . ) حزن ، اندوهگینی .

لغت نامه دهخدا

شجون. [ ش ُ ] ( ع اِ ) ج ِ شَجن ، شَجِن. ( منتهی الارب ). فنون. ( مهذب الاسماء ). گویند: فلان ذوشجون ؛ ای ذوفنون. ( مهذب الاسماء ). الحدیث ذوشجون ؛ یعنی انواع فنون و اغراض دارد و پیچ درپیچ است یا شاخها و شعبه ها داردو بعض آن در بعض درآمده. ( منتهی الارب ) :
این نخواندی کالکلام ای مستهام
فی شجون جره جر الکلام.
مولوی.
- امر شجون ؛ امر عظیم :
چون پیاپی گشت آن امر شجون
نیل می آمد سراسر جمله خون.
مولوی.
رجوع به شجن شود.

شجون. [ ش ُ ] ( ع مص ) لازم و متعدی است. اندوهگین کردن. || اندوهگین شدن. ( از منتهی الارب ).

شجون . [ ش ُ ] (ع اِ) ج ِ شَجن ، شَجِن . (منتهی الارب ). فنون . (مهذب الاسماء). گویند: فلان ذوشجون ؛ ای ذوفنون . (مهذب الاسماء). الحدیث ذوشجون ؛ یعنی انواع فنون و اغراض دارد و پیچ درپیچ است یا شاخها و شعبه ها داردو بعض آن در بعض درآمده . (منتهی الارب ) :
این نخواندی کالکلام ای مستهام
فی شجون جره جر الکلام .

مولوی .


- امر شجون ؛ امر عظیم :
چون پیاپی گشت آن امر شجون
نیل می آمد سراسر جمله خون .

مولوی .


رجوع به شجن شود.

شجون . [ ش ُ ] (ع مص ) لازم و متعدی است . اندوهگین کردن . || اندوهگین شدن . (از منتهی الارب ).


فرهنگ عمید

= شجن
اندوهگین شدن.

شجن#NAME?


اندوهگین شدن.



کلمات دیگر: